گنجور

 
صائب تبریزی

بلبل به ثنای تو گشوده است زبان را

گل غنچه به پابوس تو کرده است دهان را

در بندگی قامت موزون تو بسته است

هر فاخته از طوق کمر سرو روان را

هر شاخ گل آماده به نظاره رویت

از غنچه و شبنم دل و چشم نگران را