فتاده ام به میان غم از کران برخیز
به تیر غمزه ابروی چون کمان برخیز
زمام خاطر من بسته تصرف تست
اگر قبول نداری به امتحان برخیز
ترانه ای نسرودیم بلبلانه که زاغ
صفیر زد که چمن گشت از خزان برخیز
پیاله می دهدم دور عمر و می گوید
که پیش از آن که نگردیده یی گران برخیز
بسیم ما و تو، گو نوبهار عالم را
گل از چمن برو و مرغ از آشیان برخیز
تو آفریده ز روحی ز جنس خاک نیی
به صدر جای تو شاید از آستان برخیز
شکار سخت بیفتاد از زمین برگیر
خدنگ راست برون رفت از کمان برخیز
ز معنی سخنی صد خطا برانگیزی
نیم حریف تو برخیز و بدگمان برخیز
شب دراز «نظیری » به یاد وی بگذشت
درو ز رفته بیابی مگر نشان برخیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نشست اختر پروین ز پرنیان برخیز
غبار کاهکشان رفت میکشان برخیز
ز مطرب ار نخلد گوش ابروان برتاب
ز ساقی ار نچمد جام سرگران برخیز
مبارک است سحر روی دوستان دیدن
[...]
به اختیار ز نزهت سرای جان برخیز
گران نگشته ازین خاک آستان برخیز
گره مشو به دل خاک تیره چون قارون
چوعیسی از سر این تیره خاکدان برخیز
چو تخم اشک ممان از فسردگی در خاک
[...]
سحر ز بستر نسرین سبک عنان برخیز
به پای گل بنشین، مست و می کشان برخیز
کرشمه می برد از حد نهال و جلوه، سمن
نگار من، پی تاراج گلستان برخیز
به چین جبهه نیرزد چو گل دو روز حیات
[...]
یقین عشق کن و از سر گمان برخیز
به آشتی بنشین یا به امتحان برخیز
گل از تراوش شبنم به تست چشمک زن
ز رختخواب به لبهای می چکان برخیز
به بزم غیر چه جویی لب کرشمه ستای
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.