تیغ ستم ببین چه به زلف ایاز کرد
پا از گلیم خویش نبایددراز کرد
پستان حنظلم به دهن تنگ شکرست
نتوان به تلخروییم از شیر باز کرد
بر جبهه اش غبار خجالت نشسته باد
سیلی که بر خرابه من ترکتاز کرد
در آستین بخت بلندست این کلید
نتوان به زور دست در فیض باز کرد
مست خیال را به وصال احتیاج نیست
بوی گلم ز صحبت گل بی نیاز کرد
در پرده بود راز حقیقت گشاده روی
منصور از برای چه افشای راز کرد
سرو تو پیش من ره آزادگی گذاشت
رخسار ساده تو مرا پاکباز کرد
صائب به پیشگاه حقیقت قدم گذاشت
مردانه طی کوچه تنگ مجاز کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف درد و رنج انسان در مواجهه با ظلم و ستم میپردازد. شاعر از ستمگری که بر سر عشق و زندگی آدمی میآید سخن میگوید و تأکید میکند که انسان نمیتواند از سرنوشت خود فرار کند. او به تلخیهایی اشاره میکند که بر زندگیاش سایه افکنده و از رازهایی که در دل دارد سخن میگوید؛ رازهایی که ممکن است برای دیگران شفاف نباشد. همچنین به ارزش آزادگی و حقیقت اشاره میکند و نشان میدهد که انسان با وجود موانع، باید به جستوجوی حقیقت و زیباییهای زندگی ادامه دهد.
هوش مصنوعی: به تلافی ظلم و ستم، ببین چه بر زلف ایاز (که اشاره به عاشقی دارد) گذشته است. او باید در حیطه خود باقی بماند و از حد و اندازهاش فراتر نرود.
هوش مصنوعی: موضوع این بیت به رابطهای اشاره دارد که در آن وجود شیرینی و تلخی برای تجربهای مرتبط با عشق یا احساسات عاطفی است. در این متن، اشاره میشود که محبت و لطافت میتواند بر تلخیها غلبه کند و نمیتوان با بیعلاقگی به راحتی از چیزهای شیرین و خوشایند فاصله گرفت. این امر نشاندهنده دشواری جدایی از زیباییها و لذتهاست.
هوش مصنوعی: بر روی پیشانی او نشانههایی از شرم و خجالت وجود دارد، مانند رد سیلی که بر ویرانههای من ضربه زده و تأثیرش هنوز باقی است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در زندگی، بعضی چیزها به راحتی و با تلاش زیاد به دست نمیآیند. بخت و شانس نقش مهمی در موفقیت دارند و نمیتوان به زور دست به موفقیت و نعمتها رسید. خُود فرصتها و برکات به موقع و به فاصله دست میآیند و به زور کوشش نمیتوان آنها را جلب کرد.
هوش مصنوعی: او که در عالم خیال غرق است، نیازی به رسیدن به معشوق ندارد؛ بوی خوش گل، او را از صحبت و همنشینی با گل بینیاز میکند.
هوش مصنوعی: حقیقت در پس پردهای پنهان بود، اما منصور به چه دلیلی آن را آشکار کرد و راز را فاش ساخت؟
هوش مصنوعی: سرو تو با زیبایی خاصی که دارد، به من آزادی و رهایی عطا کرده است و چهره بیآلایش تو باعث شده که من عاشق و مجنون تو شوم.
هوش مصنوعی: صائب با شجاعت به حقیقت نزدیک شد و در راه باریک و پرپیچ و خم دنیا قدم گذاشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آن کس که بر امیر در مرگ باز کرد
بر خویشتن نگر نتواند فراز کرد
آن بت که بر دلم در شادی فرازکرد
یک باره بر دلم دری ز مهر باز کرد
زلف جو سام بر دل مسکین من فکند
تا بر دلم جهان در خورشید باز کرد
بیخواب کرد چشم دلم در فراق خویش
[...]
تا بر دل من آن بت طناز ناز کرد
صد در ز ناز بر دل من باز باز کرد
تا دوست بر دلم در عالم فراز کرد
دل را به عشق خویش ز جان بی نیاز کرد
دل از شراب عشق چو بر خویشتن فتاد
از جان بشست دست و به جانان دراز کرد
فریاد برکشید چو مست از شراب عشق
[...]
ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد
دل را لبش ز تنگ شکر بینیاز کرد
کافر، که رخ ز قبله بپیچیده بود و سر
چون قامتش بدید به رغبت نماز کرد
ای دلبری که عارض چون آفتاب تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.