مرا اسباب عشرت از دل دیوانه میخیزد
شراب و مطرب و معشوق من از خانه میخیزد
بشارت باد آغوش دل امیدواران را
که گرد خط ز رخسارش عجب مستانه میخیزد
ز سیل رفتن دلها دو عالم میشود ویران
ز جای خود به عزم رقص تا جانانه میخیزد
نمیدانم کدامین شوخچشم افتاده در دامش
که صیاد از کمین بسیار بیتابانه میخیزد
تو از خاک شهیدان میروی چون شاخ گل خندان
وگرنه شمع گریان از سر پروانه میخیزد
به خون شویَد ز دل اندیشهٔ وحشت غزالان را
چو ابر و هر کمانی را که تیر از خانه میخیزد
به خواب غفلت ما میفزاید پردهٔ دیگر
ز سیلاب فنا گردی کز این ویرانه میخیزد
سر آمد عمرها از جلوهٔ مستانهٔ لیلی
غبار از تربت مجنون همان مستانه میخیزد
ندارد عشق دست از پردهپوشی بعد مردن هم
ز خاکِ آشنایان سبزهٔ بیگانه میخیزد
اگر در کار داری عقل، از ما دور شو صائب
که هرکس مینشیند پیش ما، دیوانه میخیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه مستی خلق از ساغر و پیمانه میخیزد
مرا دیوانگی زان نرگس مستانه میخیزد
خوشم با آه گرم امشب، مده تشویشم، ای گریه
که خوش میسوزدم این آتشی کز خانه میخیزد
همه شب با خیال، افسانههای درد خود گویم
[...]
ز گردشهای چشمش مستی پیمانه میخیزد
گره از ابروان میخیزدش، مستانه میخیزد
چو در روز قیامت هرکسی خیزد به سودایی
شهید نرگس او از لحد دیوانه میخیزد
مهیای فنایم جلوهای در کار میخواهم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.