طاعت کند سرشک ندامت گناه را
ریزش سفید می کند ابر سیاه را
نقصی به سرکشان ز تواضع نمی رسد
حسن از شکستگی شود افزون کلاه را
ز افتادگی به مسند عزت رسیده است
یوسف کند چگونه فراموش، چاه را؟
از عشق پاک، دایره حسن شد تمام
آغوش هاله ساخت کمربسته چاه را
تا گشت روشنم که به جایی نمی رسد
کردم گره چو لاله به دل دود آه را
مشکل که خط سبز به انصاف آورد
آن چشم نیم مست فراموش نگاه را
خواهد به صد نیاز ز درگاه بی نیاز
صائب دوام دولت عباس شاه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مضامین ندامت و توبه در برابر گناه اشاره دارد. او میگوید که ندامت مانند سرشک بر گناه میافتد و باعث روشنایی میشود. سخن از تواضع و افتادگی نیز به میان میآید، جایی که پایین آمدن از عرش کبر به عزت و احترام میانجامد. شاعر با اشاره به داستان یوسف، نشان میدهد که دوستی و عشق پاک میتواند انسان را از درد و سختی نجات دهد. او همچنین به این نکته میپردازد که در پی روشنی و حقیقت، دل را به عشق میگشاید، و در نهایت به درگاه خداوند و امید به رحمت او اشاره میکند.
هوش مصنوعی: سرشک ندامت ناشی از گناه، مانند باران برفکی است که ابرهای تیره را میشوید و به پاکی مینشاند.
هوش مصنوعی: کسانی که سرکشی و خودخواهی دارند، به دلیل تواضع و فروتنی ضعف و نقصی نمییابند. همچنین زیبایی و جذابیت از دل شکستگی و افتادگی بیشتر میشود، مانند کلاهی که بر سر انسان است.
هوش مصنوعی: یوسف که از یک وضعیت پایین و سخت به مقام و عزت و احترام رسیده است، چگونه میتواند چاه و سختیهای گذشتهاش را فراموش کند؟
هوش مصنوعی: به خاطر محبت خالصانه، زیبایی به کمال رسید و فضایی دلانگیز شکل گرفت که دور آن مانند کمربندی از عشق محصور شده است.
هوش مصنوعی: وقتی متوجه شدم که تلاشهایم بینتیجه است، با غم و اندوهی عمیق مانند لالهای که در دلش دودی نهان دارد، دلم را گره زدم.
هوش مصنوعی: وقتی که مشکل به رنگ سبز و به رسمیت شناخته شده باشد، آن چشم بیحال و کمی مست، گناهی را که فراموش کرده بود، به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: به امید این که با وجود هرگونه نیازی، از درگاه خداوند بینیاز، دوام و پایداری حکومت شاه عباس به دست آید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تا تو بتاب کردی زلف سپاه را
در تو بماند چشم به خوبی سیاه را
ای رشک مهر و ماه تو گر نیک بنگری
در مهر و ماه طیره کنی مهر و ماه را
گر هیچ بایدت که شوی مشک بوی تو
[...]
خور گرچه نور بخشد هر ماه ماه را
روبد بدیده پیشش صد راه راه را
شاهان ز تاج و گاه، شرف یافتند و او
گه تاج را شرف دهد و گاه گاه را
گر گاه در پناه وی آید ظفر دهد
[...]
مویم سپید و نامه سیه ماند از گناه
جز عذر و توبه چاره ندانم گناه را
خواهم که عفو و رحمت و لطف تو ای خدا
در کار این سپید کند آن سیاه را
ای تخت را خجسته تر از تاج گاه را
وی ملک را فریضه تر از نور ماه را
ای نقش بند دولت بند قبای تو
فر همای داد به سربر کلاه را
روزی که بر نشینی تاج سفیده دم
[...]
آن روی بین که حسن بپوشید ماه را
وآن دام زلف و دانهٔ خال سیاه را
من سرو را قبا نشنیدم دگر که بست
بر فرق آفتاب ندیدم کلاه را
گر صورتی چنین به قیامت برآورند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.