چو خط ز عارض آن فتنه جهان برخاست
ز سبزه موی بر اندام گلستان برخاست
بنفشه از دل آتش برون نیامده است
چسان ز روی تو این عنبرین دخان برخاست؟
چنان در آتش بیطاقتی فشردم پای
که از سپند به تحسین من فغان برخاست
کدام راه زد این مطرب سبک مضراب؟
که هوش از سر من آستین فشان برخاست
زبان ناله بلبل چو غنچه پیچیده است
در آن چمن که مرا بند از زبان برخاست
چنان خمش به گریبان خاک سر بردم
که سبزه ام ز سر خاک بی زبان برخاست
به خاک راهگذار می توان برابر شد
به دستگیری مردم نمی توان برخاست
دلیل حفظ الهی است غفلت مردم
که ترس از دل این گله، از شبان برخاست
ز بازی فلک آگه نیم، همین دانم
که از کنار بساطش نمی توان برخاست
هما ز سایه من طبل می خورد صائب
ز بس صدای شکستم ز استخوان برخاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف احساسات عمیق خود نسبت به یک عشق از دست رفته میپردازد. او با استفاده از تصاویری زیبا و نمادین، به عواطف خود اشاره میکند و ابراز میکند که چگونه زیبایی معشوقش بر دنیا تأثیر گذاشته است. شاعر از درد و ناراحتی خود ناشی از این عشق بیثمر میگوید و به ناله بلبل و خاموشی سبزهها اشاره میکند که نشاندهنده غم و اندوه اوست. او همچنین به ناتوانی انسان در تغییر سرنوشت و تأثیرات فضایی اشاره دارد و در نهایت به تقدیر الهی و بیتفاوتی مردم نسبت به مشکلات اشاره میکند. این شعر، غم و درد ناشی از تعهد و عشق را عمیقاً به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: زمانی که خطی زیبا از چهره آن معشوقه ظاهر شد، تمام زیباییهای دنیا نمایان گشت و از سبزههای موهای او، زیبایی گلستان به وجود آمد.
هوش مصنوعی: بنفشه از دل آتش بیرون نیامده است، چگونه از چهره تو این عطر دلانگیز به وجود آمده است؟
هوش مصنوعی: به شدت از درد و بیتابی خود در آتش فشردم که حتی آتش هم به خاطر من ناله و فریاد کرد.
هوش مصنوعی: این مطرب با نواختن سازش، به چه راهی رفته که هوش و حواسم را از دست دادهام و حالت عجیبی بهم دست داده است؟
هوش مصنوعی: بلبل در باغی که غنچهها در آن بستهاند، با نالهاش سخن میگوید و این ناله آنقدر در دلش سنگینی میکند که نمیتواند از زبانش بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: من به قدری در دل خود غم و اندوه حس کردم که گیاهان بیزبان از خاک سر بر آوردند.
هوش مصنوعی: میتوان در برابر خاک و زمین ایستاد و با آن روبرو شد، اما در کمک کردن به مردم نمیتوان به تنهایی عمل کرد.
هوش مصنوعی: حفظ و حمایت خداوند از مردم به خاطر غفلت آنهاست، زیرا ترس و نگرانیشان از شبانی است که مسئولیت راهنمایی آنها را بر عهده دارد.
هوش مصنوعی: من از بازی روزگار اطلاع ندارم، اما میدانم که نمیتوان از این دنیای پرماجرا به راحتی خارج شد.
هوش مصنوعی: هما از کنار من صدای طبل به راه انداخته، صائب از شدت صدای شکستم، صدایی به بلندای استخوانهای من شنیده میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان سروری و پشت دودمان خجند
که بندگیّ ترا اسمان بجان برخاست
نهال تو بر بستان سرای دانش و فضل
که با مکاشفه ات روشن از نهان برخاست
چو برگرفت بیانت تتق ز روی ضمیر
[...]
ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست
خروش و ولوله از جان عاشقان برخاست
چه سحر کرد ندانم دو چشم جادوی تو؟
که از نظارگیان ناله و فغان برخاست
به تیر غمزه، ازین بیش، خون خلق مریز
[...]
به عهد حسن تو بس فتنه کز جهان برخاست
مرا هوای تو ای ماه مهربان برخاست
مگر میان تو گفتم درآورم به کنار
نشد کنار و بسی فتنه از میان برخاست
خلیل وار توانم نشست بر آتش
[...]
مگر که صبح ز بالین آسمان برخاست
که او چو خاست غبار از دل جهان برخاست
محبتست که با درد شادکام نشست
اجابتست که با ضعف کامران برخاست
درین دو هفته به حق عطای صحت تو
[...]
شبی که از دلم آه شرر فغان برخاست
سپندوار به تعظیمش آسمان برخاست
زمانه پرده نشین کرد صبح محشر را
ز خواب چاشت چو آن فتنه جهان برخاست
به گل ز خانه خود عندلیب محمل بست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.