شب در بتخانه ای را با دو چشم تر زدم
کعبه در لبیک آمد حلقه تا بر در زدم
همچو مرغ تیزپر رفتم به سوی آفتاب
آنقدر کز گرمیش آتش به بال و پر زدم
ظرف من سربسته بود و سیل بخشش تندرو
پر نشد پیمانه ام هرچند در کوثر زدم
داشتم با صاحب منزل ره گستاخیی
نکته بر واعظ گرفتم، نعره بر منبر زدم
فیض صحبت تا سحر نگسست از دنبال هم
تا کواکب سبحه گرداندند من ساغر زدم
داشتم پر زنگ از اندوه حرمان خاطری
صیقلی آیینه را در پیش روشنگر زدم
شمع محفل خفته بود و شوق صحبت رفته بود
آتش افگندم به مجلس بال بر مجمر زدم
همچو خورشید آتش دل بیشتر شد موج زن
آب هرچند از نم مژگان بر آن اخگر زدم
در ره قاتل «نظیری » را فگندم غرق خون
آتشی آوردم و در عرصه محشر زدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تصویرسازی از تجربیات و احساسات خود در شرایط مختلف میپردازد. او از ورود به بتخانه و جستجوی نور و هدایت سخن میگوید و لحظاتی از شور و شوق را توصیف میکند. با تصاویر زنده و استعاری، احساساتش را از اشتیاق، عشق و حرمان بیان میکند. همچنین به مکالمات و بحثهای عمیق با صاحبخانه و صحنههای پر هیجان اشاره دارد. در انتها، شاعر با تصویر آتش و خون، به بیان عواطف شدید و چالشهای وجودی میپردازد و در مجموع، حس جستجو و ناامیدی را در دنیای وجودی خویش به تصویر کشیده است.
هوش مصنوعی: در یک شب، با چشمانی پر از اشک به در یک معبد قدیمی زدم و ناگهان صدای کعبه را شنیدم که به دعوت من پاسخ داد و حلقه ای را برایم به در زد.
هوش مصنوعی: مانند پرندهای تندپرواز به سمت آفتاب حرکت کردم، آنقدر که از گرمای آن، آتش بر بال و پرم افتاد.
هوش مصنوعی: ظرف من بسته بود و نتوانستم به اندازه کافی از بخشش بهرهمند شوم، هرچند که تلاش کردم از چشمه قسمت کنم.
هوش مصنوعی: در یک موقعیت خاص، با مالک خانه به بحثی جسورانه پرداختم و نکتهای را به وعظ کننده گوشزد کردم، به گونهای که حرفم را با صدای بلند و شجاعانه بیان کردم.
هوش مصنوعی: گفتوگو و لذت همراهی تا صبح ادامه داشت و دوستان به هم پیوسته بودند. در این میان، من به یاد ستارهها و زیبایی آنها، جامی از می نوشیدم.
هوش مصنوعی: زمانی که با اندوه و حسرت در دلم غمگین بودم، سعی کردم با افکار مثبت و روشن، مانند نور یک آینه، آن حس را از خود دور کنم.
هوش مصنوعی: در جمع دوستان، چراغ خاموش بود و اشتیاق به گفتگو کم شده بود. من آتش عشق را در محفل افروختم و با تلاشی دوباره به فعالیت و vibrancy بخشیدم.
هوش مصنوعی: دل من مانند خورشید درخشندگی و شدت بیشتری پیدا کرده است. هرچند که آب به آرامی بر روی آتش دل من مینشیند، اما اشکهای چشم من بر روی آن آتش میتابد و شعلهورترش میکند.
هوش مصنوعی: در مسیر قاتل، من «نظیری» را به خون غرق کردم و آتش را به همراه آوردم و در میدان محشر، ضربهای زدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غوطه در آتش زدم از آب حیوان سر زدم
سنگ بر آیینه اقبال اسکندر زدم
جز در دولتسرای دل درین عبرت سرا
بانگ نومیدی برآمد هر در دیگر زدم
آن سپند کلفت آلودم در آتشگاه عشق
[...]
برنیاوردم سری از کهنه اوراق فلک
پشت دستی همچو ماه نو برین دفتر زدم
پی نمی بردم به مقصد، بی سفر کردن ز خویش
همچو آب از خود گذشتم، غوطه در گوهر زدم
در ره او هر دو عالم را به یکدیگر زدم
نه فلک را درنوردیدم که دامن بر زدم
بر در دولت سرای یأس رفتم شب به عجز
باز میشد تا در فیض سحر من در زدم
زخمهای دل به این بیطاقتی چون به شود!
[...]
بیخودی کردم ز حسن بی حجارش سر زدم
از میان برداشتم خود را نقابی بر زدم
وحشتم اسباب امکان را به خاکستر نشاند
چون گل از پرواز رنگ آتش به بال و پر زدم
سینه لبریز خراش زخم ناخن ساختم
[...]
ترک سر کردم ز جیب آسمان سر بر زدم
خیمه زین دریا برون آخر چو نیلوفر زدم
در هوای گلشن آن مرغ گرفتارم که ریخت
در قفس بال و پرم از بسکه بال و پر زدم
گر کنشت ار کعبه بود از وی ندیدم فتح باب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.