شمارهٔ ۵ - این قصیده در روز فرخ مولود صاحب زاده برخوردار میرزا ایرج بن عبدالرحیم خان و در مدح والده مخدره گفته شده
بر زمین آورده رحمت را دعای مستجاب
زاده مه بر دامن صبح سعادت آفتاب
ثانی بلقیس پیمان بسته با جمشید عهد
عیسی مریم برون آورده رخسار از حجاب
کوکبی آورده جای گوهر از دریا صدف
اختری افکنده جای قطره از گردون سحاب
طیلسان و خرقه از شادی دراندازد فلک
گر ز خورشید جمالش دایه بردارد نقاب
ناف این آهوی مشکین، دایه یارب کی برید؟
کز صبا عالم به دامن می ستاند مشک ناب
آفتاب برج فیروزی که تیغ صبح را
چرخ بهر روز مولودش برآرد از قراب
در نقابش چهره و زنگ از دل عالم زدود
باش تا آید به تخت این آفتاب از مهد خواب
عافیت را از کمال بی کسی دل می طپید
ملک و ملت این زمان آمد برون از اضطراب
شاد باش ای چرخ سرگردان که جستی از فتور
خوش بمان ای دهر بی پایان که رستی ز انقلاب
آفتاب از خنده شادی بشوید روی خویش
کاسمان اختر کند از بهر بختش انتخاب
گوهر گوی گریبان زلیخای زمان
دانه یاقوت تاج دولت افراسیاب
محرم آن خلد عصمت کز هراس بندگیش
شاهدان نغمه را در پرده می زاید رباب
هر نسیمی کز حریم او وزد بیرون برد
مستی از چشم بتان و نشئه از طبع شراب
پرده دار خادمان این حریم قدس را
هیچ کس هرگز ندید از غایت عصمت به خواب
می زند نهیش به طفلی ماه نو را بر زمین
کز شفق بهر چه می سازد سر ناخن خضاب
شحنه او چون سیاست بهر شب گردی کند
پاره سازد برقع کتان به روی ماهتاب
زان نهد خال سیه رخسار سرخ لاله را
کو به روی بوستان خندیده در عهد شباب
آنکه گر نهیش کند در چارسوی داوری
منهی اعلام را تعیین ز بهر احتساب
کی رود بر نامه اعمال کس کلک خطا
کی کشد شرم عقوبت هیچ کس روز حساب
ماه بزم آرای تخت خسرو گیتی ستان
شمع خلوتگاه انس و داور مالک رقاب
خان خانان گوهر درج شرف عبدالرحیم
کاسمان با طالع او بسته عقد آفتاب
یافته چون ابر از یمن سفر در ثمین
دیده همچون آفتاب از فیض گشتن لعل ناب
عیسی دولت سوی معراج نصرت می شتافت
آفتاب آمد که اینجا پا سبک کن از رکاب
رفت در ظلمت سکندر آب حیوان را ندید
چون دلیل منزل خود گشت خضرش داد آب
بر سلیمان ظفر جبریل نازل گشتت و گفت
روزگار دولتت باقیست کم تر کن شتاب
قصه کوته عزم تسخیر دکن موقوف کرد
مژده مولود ایرج بدر خورشید انتساب
روز مولودش اقامت قرعه تاریخ زد
«خیر مقدم » آمد از توفیق یزدانش خطاب
شیر رایت بر هوای عزم عشرت سرکشید
بر عنان رخش نصرت داده باب عیش یاب
مجلسی آراست گیتی خوشتر از صحن سپهر
داد جامه پاره ای را بر کنار آفتاب
دیده را از سرمه بی خوابی افسون کرده بخت
چهره را از گونه بیداری آرا کرده خواب
بر کمین گاه دماغ و دل فتاده هر طرف
در سماع بی خودی رنگ از گل و بوی از گلاب
داده صبح عشرتش رخسار عذرا را صفا
کرده شام زینتش زلف زلیخا را خضاب
راه فکر از خرمی در عرصه او ناپدید
جای غم از خوشدلی در ساحت او نیک یاب
شوق را می خوردنت از خنده شیرین کرده لب
خوش دلی را مستیت آورده بیرون از حجاب
در بیان حال این معنی ز شعر انوری
بهر تضمین می کنم بیتی مناسب انتخاب
«این منم در خدمتت یارب به کف جزو مدیح
وین تویی بر مسند ناز و به کف جام شراب »
چون تویی آنگه منش مداح شکر ای کام بخش
چون منی و آنگه تواش ممدوح رحم ای کامیاب
هودج فکرت به دوش طبع قدسی چون نهم
آفتاب آنجا ز حیرت چشم می مالد ز خواب
چون رسم بر در حریم کبریای قدس را
حاجب قربم اگر مانع شود سوزم حجاب
با چنین حالت که گفتم در حریم بزم تو
بر لب از خجلت زبان خاییده می آرم جواب
مهر را تا هست اصلی زاده لعل قیمتی
بحر را تا هست فرزند خلف در خوشاب
سر برافرازد پدر از فخر این کوکب چو مهر
بشکفد مادر ز قدر این گهر همچون سحاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید از ظهور یک شخصیت بزرگ و تابناک میپردازد که به مانند آفتاب بر زمین رحمت و خوشبختی میافکند. شاعر به جوانه زدن امید و شادی در دل مردم اشاره دارد و جشن تولد این شخصیت را به شکلهای مختلف توصیف میکند. او به تصویرهایی از زیبایی، عشق و کامیابی که این شخص به ارمغان میآورد، پرداخته و از نقش او در تغییر اوضاع زمان و برقراری آرامش و شادی در جامعه سخن میگوید. در نهایت، شاعر خواستههای خود را مطرح کرده و از یاری و رحمت الهی در پیوند با این شخصیت بزرگ در قالب شعر استفاده کرده است.
هوش مصنوعی: رحمت الهی که به مانند دعایی مستجاب بر زمین نازل شده است، به مانند نور ماه بر دامن صبح خوشبختی تابیده است.
هوش مصنوعی: بلقیس که با جمشید عهد و پیمان بسته، مانند عیسی مریم چهرهاش را از پشت نقاب بیرون آورده است.
هوش مصنوعی: ستارهای به جای گوهر از دریا آورده شده و صدفی به جای قطره از آسمان به زمین افتاده است.
هوش مصنوعی: اگر لباس و ردا به نشانه شادی بر تن کند، آسمان نیز تحت تأثیر قرار میگیرد، وقتی که خورشید زیباییاش از پردهبرداری کند.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و نحوه ارتباط طبیعت با عشق و زیبایی اشاره دارد. زیبارویانی که با بوی خوش مشک شناخته میشوند، همچون آهوهایی هستند که هیچکس نمیتواند آنها را از وجود خود جدا کند. حتی نسیم صبحگاهی نیز از دامن آنها، بوی خوشی میگیرد و زیباییشان را به همه جا میبرد. این تصویر، کنایهای از پیوستگی عشق و زیبایی با طبیعت است.
هوش مصنوعی: خورشید درخشان و زیبا، که با تابش خود صبح را روشن میکند و روزی نو را به دنیا میآورد.
هوش مصنوعی: در پوشش او چهرهای است که از وجود جهانی مملو از زنگار و زشتی پاک شده است. منتظر باش تا این خورشید از خواب بیدار شود و بر تخت نشیند.
هوش مصنوعی: خوشی و آرامش از نقص تنهایی به وجود میآید. حالا در این زمان، به خاطر وضعیت ملک و ملت، دیگر از زندگی پرحاشیه و ناآرام خارج شدهایم.
هوش مصنوعی: ای گردونهٔ سرگردان، خوشحال باش که از ضعف و ناتوانی رهایی یافتهای. ای زمان بیپایان، خوشحال باش که از تحولات و تغییرات ناگهانی فارغ شدهای.
هوش مصنوعی: خورشید به واسطهی شادی خود چهرهاش را میشوید و آسمان ستارهها را برای بخت و اقبالش انتخاب میکند.
هوش مصنوعی: عطر و زیبایی دلربای زلیخا در دنیای امروز همچون دانههای یاقوتی است که نشانگر قدرت و ثروت افراسیاب میباشد.
هوش مصنوعی: محرم به باغ بهشتی از پاکی و معصومیت است که در آن به خاطر ترس از بندگی، شاهدان نغمهها را در خفا و با ساز دلانگیز میآفرینند.
هوش مصنوعی: هر نسیمی که از حریم او بیرون میآید، مستی چشمهای معشوقان و نشئهی طبع شراب را با خود میبرد.
هوش مصنوعی: هیچکس هرگز پردهدار و نگهدار این مکان مقدس را ندیده است، زیرا او به خاطر پاکی و عصمتش در خواب است.
هوش مصنوعی: در این بیت، تصویری زیبا و شاعرانه از یک کودک که در حال بازی و خیالپردازی است، به تصویر کشیده شده است. ماه نو به عنوان نمادی از تازگی و زیبایی، در دستان کودک قرار دارد و او با شوق و شور به دنیای اطرافش نگاه میکند. رنگ سر ناخن او به رنگ شفق تبدیل شده که نشاندهنده نشاط و زندگی در اوست. این تصویر به خوبی احساساتی چون بیگناهی و زیبایی را در دل مخاطب زنده میکند.
هوش مصنوعی: شحنه (سگ شکاری) او مانند یک سیاستمدار برای گشتزنی در شب، پردهای از کتان را از روی ماهتاب کنار میزند.
هوش مصنوعی: به خاطر آن نشانه سیاه روی، لاله سرخ را که به چهره باغ خندیده در دوران جوانی، بر میدارند.
هوش مصنوعی: کسی که در همه جا او را مورد بررسی و قضاوت قرار میدهد، نگذار تا اعلامیهای برای حسابرسی صادر کند.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از عواقب کارهای خود فرار کند و در روز حساب، هیچکسی از عذاب و عواقب اعمالش در امان نیست.
هوش مصنوعی: ماه همچون زینت بخش جشن و سرور پادشاهی در جهان است و مانند شمعی در محفل محبت و دوستی میدرخشد، که قاضی و دادگر بر سر دوش آن نشسته است.
هوش مصنوعی: سرآمد بزرگان و بهترینها، گوهر باارزشی است که در مقام و ارزش خود میدرخشد. عبدالرحیم، کسی است که به مانند آفتاب، درخشان و گرانقدر میباشد و سرنوشتش به چیزهای خوب و روشن گره خورده است.
هوش مصنوعی: چون ابر، از سفر به مقصدی خوب، به دستاوردی رسیدهای که همچون آفتاب درخشان است و مانند لعل زینتی و باارزش میدرخشد.
هوش مصنوعی: عیسی به سمت معراج و پیروزی حرکت میکرد، اما خورشید آمد و گفت که در اینجا باید پا را از رکاب بگذاری و سبکبال باشی.
هوش مصنوعی: سکندر در تاریکی رفته بود و آب زندگی را نمیدید. اما وقتی که راه خود را شناخت، خضر به او آب داد.
هوش مصنوعی: جبریل بر سلیمان نازل شد و به او گفت: «دولت و قدرت تو ادامه دارد، اما باید اندکی از شتاب خود بکاهی.»
هوش مصنوعی: داستان به همت و عزم برای فتح دکن پایان یافت و بشارت تولد ایرج، فرزندی با ویژگیهای بزرگ، همچون نور خورشید به او نسبت داده شد.
هوش مصنوعی: در روز تولد او، سرنوشت نام او را در تاریخ رقم زد و گرامیداشتی از جانب فضل الهی برایش فرستاده شد.
هوش مصنوعی: شیر رویایی از شوق خوشی جان پا برهنه بر افسار اسب نصرتی که در اختیار دارد، میتازد و راه سرور و لذت را میگشاید.
هوش مصنوعی: در جایی زیبا و دلانگیز، فضایی به وجود آمده است که حتی از آسمان هم دلپذیرتر است. در این میان، پارچهای پاره در کنار آفتاب قرار دارد.
هوش مصنوعی: چشمها به خاطر بیخوابی رنگ سرمه به خود گرفتهاند و خواب صورت را با زیبایی و شکوه بیداری آراسته است.
هوش مصنوعی: در اطراف من، حس و احساسات به طور طبیعی و آزاد در حال جنب و جوش هستند. رنگها و بوی مطبوع گلها به این شور و حال افزوده شده است.
هوش مصنوعی: صبح زیباییهای معشوقهاش، چهرهی زیبای معصوم را درخشان کرده و شب، زینت زلف زلیخا را به رنگی زیبا درآورده است.
هوش مصنوعی: اگر در دنیای افکار و احساسات او قدم بگذاری، میبیینی که جایی برای غم نیست و خوشیها در زندگیاش به وضوح نمایان هستند.
هوش مصنوعی: شوق و خوشحالی تو به قدری زیاد است که باعث میشود لبهای خوش دل و شاد تو با خندهای شیرین پر شود و مستی تو را از محدودیتها و حجابها خارج کند.
هوش مصنوعی: زندگی پر از چالشها و سختیهاست، اما با امید و تلاش میتوان به پیروزی و موفقیت دست یافت. در این مسیر، اندیشه مثبت و اعتقاد به تواناییهای خود میتواند نور امیدی در تاریکیها باشد. هر گام که برداریم، ما را به هدف نزدیکتر میسازد، و در پایان، موفقیت حاصل زحمات و اراده ما خواهد بود.
هوش مصنوعی: من در خدمت تو هستم، ای خداوند، در حالی که جزو الفاظ ستایش و مدح را در دست دارم. و تو هستی که با ناز بر تخت نشستهای و در دست جام شراب داری.
هوش مصنوعی: زمانی که تو وجود داری، من هم به ستایش تو میپردازم. ای بخشنده و خوشبخت، چون تویی در نظر من، من هم به تو ارادت دارم و با احترام از تو یاد میکنم. خداوند، ای موفق و پیروزمند، به تو رحمت کند.
هوش مصنوعی: اندیشهها و افکار بر دوش طبیعت روحانی حمل میشود، و وقتی که نور خورشید به آنجا میتابد، به خاطر شگفتی و زیبایی آن، چشمها از خواب بیدار میشوند و به تماشا مینشینند.
هوش مصنوعی: اگر کسی که در درگاه عظمت الهی قرار دارد، مانع نزدیکی من شود، ناراحتی و حسرت من آنقدر زیاد خواهد بود که این حجاب را میسوزاند.
هوش مصنوعی: در چنین وضعیتی که صحبت کردم، در فضایی که محفل شماست، به خاطر شرم و خجالت، نمیتوانم به درستی صحبت کنم و جواب میدهم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مهر و محبت وجود دارد، اصلی با ارزش و گرانبها مانند لعل در دریای محبت وجود دارد. همچنین تا زمانی که فرزند خلف و شایستهای در بین مردم باشد، خوشی و سرسبزی ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: پدر از افتخار این ستاره سر بلند میکند و وقتی مادر از ارزش این گوهر آگاه میشود، شادیاش مانند باران سرازیر میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.