گنجور

 
صائب تبریزی

لاله رویی که ازو خار مرا در جگرست

برگریزان دل و باغ و بهار نظرست

نیست آوارگی اهل طلب را انجام

تا زمین هست بجا، ریگ روان در سفرست

می کند تیغ سیه تاب مرا جوهردار

خارخاری که ز عشق تو مرا در جگرست

حال روشن گهران را همه کس می داند

هر چه در خانه آیینه بود، در نظرست

دل پر خون تهی از زخم زبان می گردد

راحت آبله در زیر سر نیشترست

رهزنی کز تو کند صلح به اسباب غرور

اگر از راه بصیرت نگری، راهبرست

نیست ممکن که به همت دل خود باز کند

تا دل غنچه هواخواه نسیم سحرست

تا به کی سال و مه عمر ز هم پرسیدن؟

حاصل عمر به تحقیق سزاوارترست

ریزشی می کند از راه کرم ابر بهار

ورنه چون سرو، مرادست طلب بر کمرست

شکوه رزق بود بر من قانع تهمت

هست اگر بر دل این مور غباری، شکرست

سخنی کز جگر سنگ برون آرد آه

بی تکلف، سخن صائب خونین جگرست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

این چه شادی است‌ که زو در همه عالم خبرست

وین چه شکرست‌ که زو در همه عالم اثرست

این چه بادست که او را ز نعیم است نسیم

وین چه ابرست‌ که او را ز سعادت مَطَرست

وین چه سورست که پنداری جشنی است بزرگ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
جمال‌الدین عبدالرزاق

اینهمه لاف مزن گر چه ترا سیم وزراست

که زر وسیم بر اهل خرد مختصرست

دل مبند ار خردی داری بر سیم وزرت

که زروسیم جهان همچو جهان در گذرست

زوبدنیات حسابست بعقبات عقاب

[...]

مجیرالدین بیلقانی

روز بس خرم و موسم ز همه خوبترست

عید فطرست که عالم همه پر زیب و فرست

باز در مهد شرف کوکبه عید رسید

موکب عشرت و شادی و طرب بر اثرست

شاهد عید که آنرا مه نو می خوانند

[...]

مولانا

تا نلغزی که ز خون راهِ پس و پیش‌ ترست

آدمی‌دزد زِ زردزد کنون بیشترست

گربزانند که از عقل و خبر می‌دزدند

خود چه دارند کسی را که ز خود بی‌خبرست

خود خود را تو چنین کاسد و بی‌خصم مدان

[...]

ابن یمین

مدتی در طلب مال جهان کردم سعی

تا بآخر خبرم شد که ز نفعش ضررست

عوض هر چه بمن داد فلک عمر ستد

نکند فایده فریاد که اینش هدرست

عمر ضایع شده و مال نماندست بجا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه