نالان مباد هر که به فریاد من رسد
دردش مباد هر که به درد سخن رسد
انداز ساق عرش کمین پایه من است
چون دست فکرتم به کمند سخن رسد
چون گل برآورم ز گریبان خاک سر
دست نسیم اگر به گریبان من رسد
بیگانه را به جلوه گه یار ره مباد
سوزم اگر نسیم به پای لگن رسد
زنهار از لباس برآ ای صبا ز مصر
چشم بدی مباد به آهن پیرهن رسد
چون میوه داغدار شد افتد زاعتبار
مگذار دست بوسه به سیب ذقن رسد
هر برگ لاله ای که سیاهی کند ز دور
چون واشکافی از جگر کوهکن رسد
روزی که زخم من دهن شکوه واکند
چندین هزار نافه مشک ختن رسد
با این سربریده چه غماز پیشه است
مگذار پای شمع به آن انجمن رسد
صائب دری به روی من از فیض وا شود
روزی که نامه ای ز ظفر خان به من رسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از زبان گوینده به نوعی درد و رنج اشاره میکند. او به کسانی که ممکن است به درد او توجه کنند، هشدار میدهد و میگوید که هیچکس در پی فریاد او نباشد. احساس تنهایی و ناامیدی در شعر مشهود است و گوینده از دستوندی، نوای نسیم و بیداری گلها سخن میگوید. او از غم و اندوهی که موجب درد او شده، پردهبرداری میکند و میگوید که در روزی که زخمهایش برملا شود، عواطف و احساسات پنهانش به شرارات و تجلیات دیگری بدل خواهد شد. در نهایت، او به انتظار یک نامه از سوی کسی به نام ظفر خان است که میتواند سرنوشتش را تغییر دهد. این اشعار به لحاظ احساسی و معنایی امیال و خواستههای درونی گوینده را به زیبایی به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: هر کس که به دنبال رنج من بیاید، او نیز نباید به درد و مصیبت دچار شود.
هوش مصنوعی: قد و قامت عرش به اندازهی بلندی من است، زمانی که افکارم در دام کلمات به هم برسند.
هوش مصنوعی: وقتی که من مانند گل از دل خاک رشد میکنم، اگر نسیم به من برسد، حس زیبایی و لطافت را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: اگر بیگانهای به محل محبوب من بیاید، نباید نگران شود؛ من هرچند که دلم میسوزد، اما اگر نسیم خنکی به سویش بیفتد، احساس خوبی بکند.
هوش مصنوعی: اُه ای نسیم، مراقب باش که از لباسهای برآمده از مصر دوری کنی و مبادا نگاه بدی به پیراهن قدیمی بیفتد.
هوش مصنوعی: وقتی میوه به بلوغ و پختگی میرسد، دیگر نمیتوان به آن افتخار کرد و باید از آن دست کشید. بهتر است اجازه ندهی که با شوق و تبوتاب به آن نزدیک شوی.
هوش مصنوعی: هر برگ لالهای که به رنگ سیاه درآید، از دور به نظر میرسد، اما وقتی نزدیکتر میشوی، دردی عمیق و ناشی از زحمت و رنج کوهکن را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: روزهایی که درد و رنج من به پایان برسد، تعداد زیادی عطر خوشبوی مشک از ختن به دست خواهد آمد.
هوش مصنوعی: با این حالتی که داری، چطور میتوانی به دیگران خبر بدهی؟ نگذار پای شمع به آن جمع بیافتد.
هوش مصنوعی: روز زمانی که خبری از ظفر خان برای من بیاید، درهای خوشبختی به روی من باز خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دور از تو تا که دور شدستم ز تو مرا
هر روز صد هزار بلا بر بدن رسد
خالی نباشد از دل تنگی چو یاسمین
گرخنده مرا چو گل اندر چمن رسد
گر بخت بر بخندد و گردون وفا کند
[...]
رشکی به من گهی ز ادای سخن رسد
صد جایگه مقام کند، تا به من رسد
من بر در از تجلی آن نور ساختم
پروانه چون به عرصه آن انجمن رسد
در راه تو شمال و صبا در ترددند
[...]
عیسی دمی کجاست به درد سخن رسد
گردد تمام گوش وبه فریاد من رسد
از همعنانیم نفس برق وباد سوخت
مجنون کجا به بادیه گردی به من رسد
صد حلقه پیچ وتاب فزون می خورم ز زلف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.