گنجور

 
صائب تبریزی

رخنه سیل اشک من در سد اسکندر کند

خون گرمم ریشه در فولاد چون جوهر کند

مهر خاموشی چه سازد با دل بیتاب من؟

سنگ خارا را شرار شوخ من مجمر کند

از حدیث تلخ ناصح شد گرانتر خواب من

بادبان را کشتی پربار من لنگر کند

حاصل تن پروری غیر از گداز روح نیست

چربی پهلوی گوهر رشته را لاغر کند

مبتلای شش جهت را چاره جز تسلیم نیست

رخنه زور نقش هیهات است در ششدر کند

سینه چون بی آرزو شد روضه جنت شود

دل چو گردد آب، کار چشمه کوثر کند

ناقصان را خلق خوش سازد ز ارباب کمال

در نظرها عیب خامی را هنر عنبر کند

آرزوی آب حیوانش شود صورت پذیر

روی در آیینه زانو گر اسکندر کند

حرص صائب تلخ دارد زندگانی را به مور

ورنه اکسیر قناعت خاک را شکر کند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

بر مه از عنبر معشوق من چنبر کند

هیچ کس دیدی که بر مه چنبر از عنبر کند

گه ز مشک سوده نقش آرد همی بر آفتاب

گه عبیر بیخته بر لالهٔ احمر کند

گرد زنگارش پدید آمد ز روی برگ گل

[...]

سید حسن غزنوی

لاغری کامید اهل شرک را لاغر کند

بهر او از شهپر خود نسر طایر پر کند

رهبر احداث شد زان کارها برهم زند

همره تقدیر شد زان حالها دیگر کند

هر کرا تیغی بود برکف حنا برکف کند

[...]

شمس مغربی

هر زمان خورشید او از مشرقی سر بر کند

ماه مهر افزاش هر دم جلوه دیگر کند

از برای آنکه تا نشناسد او را هر کسی

قامت زیباش هردم کسوتی دیگر کند

صورت او هر زمانی معنی دیگر دهد

[...]

نظیری نیشابوری

باز نرگس را گلستان صاحب افسر کند

شاخ گل منبر نهد بلبل خطابت سر کند

غنچه گردد سبز مغفر سبزه زنگاری قبا

روز عرض آمد که هرکس برد خود دربر کند

از گل مستان بروید تاک می شوریده وار

[...]

صائب تبریزی

زلف مشکینت دهان شانه پر عنبر کند

سرمه خاموش را چشمت زبان آور کند

آن که می گوید قیامت بر نمی خیزد، کجاست؟

تا در آن مژگان تماشای صف محشر کند

اشتیاق صفحه رخسار شبنم زیب او

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه