حرف زن تا بر لب عیسی نفس سوزن شود
روی بنما تا سواد طوطیان روشن شود
دل چه خونها می خورد دور از شراب لاله رنگ
مرگ عیدست آن چراغی را که بی روغن شود
ای صبا، جان تازه می گردد ز تغییر لباس
چند اوقات تو صرف بوی پیراهن شود؟
آه بی لخت جگر از دل نمی تازد به چرخ
سخت می ترسم بر این مجمر که بی روزن شود
گرد رنگ سایه نتوانست گردیدن خزان
خاکساری سد راه جرأت دشمن شود
چشم مجنون چشم لیلی را سخنگو می کند
عشق چون پر کار افتد حسن صاحب فن شود
چون بصیرت نیست، باشد حلقه بیرون در
آفتاب وماه اگر در دیده روزن شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آگه از شمع رخش هم عاشقی چون من شود
هر کجا در گیرد آتش سوزاو روشن شود
یارمیباید که باشد، خانه گو ویرانه باش
زانکه گر گلخن بود از روی او گلشن شود
عشقبازان را بدل باری که خوانندش بلا
[...]
ناوک غم جان شکافد سینه گر جوشن شود
عشق مغناطیس گردد دل اگر آهن شود
سینه پرحسرتی دارم که از اندوه او
تا به نزدیک لب آرم خنده را، شیون شود
بیش شد سرگشتگی چندان که پایم پیش شد
[...]
دست خشک بخت من هر جا که تخم افکن شود
وقت حاصل چون شود خاکسترش خرمن شود
در چراغم منت روغن ندارد روزگار
خانه را آتش زنم تا کلبه ام روشن شود
باجرس گوئی درین ماتم سرا هم طالعم
[...]
خاک نتواند حجاب دیده روشن شود
دیده روشن چراغی نیست بی روغن شود
می کشد سررشته خواری به عزت عاقبت
رد گلشن هر چه شد پیرایه گلخن شود
هر نسیمی می تواند خضر راه او شدن
[...]
گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن شود
در چراغ لاله آب چشم من روغن شود
سرو جان یابد به باغ، ار سایه اندازی بر او
ور قدم بر دیده نرگس نهی روشن شود
سر ز بزمش تافتم چندان که خود را سوختم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.