از ناله نسیمیش به بستان نرسیده
از گریه غباریش به دامان نرسیده
عشقی نفشرده است به سرپنجه دلش را
شهباز به آن کبک خرامان نرسیده
این جلوه فروشی، گل آن است که هرگز
سرپنجه خاریش به دامان نرسیده
رنگش نرسانده است پر و بال پریدن
گلچین خزانش به گلستان نرسیده
از فیض نگهبانی شرم است که هرگز
آسیب به آن سیب زنخدان نرسیده
دندان شکن خواهش ارباب هوس باش
تا میوه باغ تو به دندان نرسیده
ای آه زلیخا سر راهی به صبا گیر
چندان که به نزدیکی کنعان نرسیده
زنهار به جیب کفن من بگذارید
طومار شکایت که به پایان نرسیده
در غنچگیش گوشه دستار رباید
هرگز گل این باغ به دامان نرسیده
صائب دو سه روزی بخور از طرف عذارش
تا از طرف شرم نگهبان نرسیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات و آرزوهایی اشاره دارد که به تحقق نرسیدهاند. شاعر با استفاده از تصاویری از طبیعت و عشق، به نوعی ناامیدی و فراق میپردازد. او از نرسیدن عشق و جذابیتها به دل و جانش سخن میگوید و اشاره میکند که زیباییها و لذتها هنوز به او نرسیدهاند. همچنین به کمبودهای عاطفی و مالی اشاره میکند و درخواست میکند که فرصتی برای گرامیداشت این احساسات به او داده شود. در کل، این شعر بیانگر اشتیاق و ناامیدی در عشق و زندگی است.
هوش مصنوعی: نسیمِ غمناک او که به باغ نرسید و غبار ناشی از اشکهایش هم به دامن کسی نرسید.
هوش مصنوعی: عشق عمیق و بینظیری در قلب او وجود دارد که مانند شاهباز به کبکی زیبا و با وقار نمیتواند دست یابد.
هوش مصنوعی: این زیبایی و جلوهگری مانند گلی است که هرگز از تلخی و آسیبهای دنیا آسیب ندیده و در آرامش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: پر و بال زیبای او، نتوانسته است نشان دهد که در دلش چه آرزوهایی دارد. در فصل پاییز، او نتوانسته به باغی با گلها برسد و آنجا زندگی کند.
هوش مصنوعی: زیبایی و لطافت آن چهره دلنشین که هیچ آسیبی به آن نرسیده، باعث افتخار و شرم است که بخواهیم از آن محافظت کنیم.
هوش مصنوعی: بهتر است خواستههای قدرتمندان را با قاطعیت رد کنی تا قبل از اینکه به ثمر برسند، از آنها دور بمانی.
هوش مصنوعی: ای آه زلیخا، بگذار تا در این مسیر، مانند نسیم صبحگاهی بوزی، که به نقطهای نزدیک به کنعان نرسیده است.
هوش مصنوعی: لطفاً به جیب کفن من، نوشتهای از درد و شکایت من بگذارید که هنوز به پایان نرسیده است.
هوش مصنوعی: در دوران جوانی و رشد، گلی که هرگز به باغ نمیرسد، هرگز نمیتواند زیباییاش را در دامن دیگران بیابد.
هوش مصنوعی: بخور از درد و رنج خود برای چند روزی، تا زمانی که کسی بیملاحظه و بیاحساس به تو آسیب نرساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مینالم ازین کار به سامان نرسیده
وین درد جگر سوز به درمان نرسیده
جانا، سخنست این همه سوراخ ببینید
بر سینهٔ این کشتهٔ پیکان نرسیده
افسوس! که موری نشکستیم درین خاک
[...]
در عهد تو یک سر به گریبان نرسیده
کش چاک دل از سینه به دامان نرسیده
محمود پریشان سر زلف ایازست
کاریست محبت که به سامان نرسیده
مجنون نشد آرام پذیر از رخ لیلی
[...]
هیچت خطر از دیده گریان نرسیده
چون شمع سرشکت بگریبان نرسیده
از بسکه جهانی سر پابوس تو دارند
نوبت بسر زلف پریشان نرسیده
تا آتش شوقی نبود خوش نتوان زیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.