نیست جز لخت جگر چیزی دگر بر خوان من
از پشیمانی دل خود می خورد مهمان من
در مصیبت خانه ام گرد تعلق فرش نیست
سیل خجلت می برد از خانه ویران من
از تنور خاک، نان من فطیر آمد برون
از تنور آسمان تا چون برآید نان من
قطع پیوند تعلق کرده ام زین خاکدان
داغ دارد خار را کوتاهی دامان من
می کند با آستین جوهر ز روی تیغ پاک
آن که می چیند به دامن اشک از مژگان من
گریه من بحر را در حقه گرداب کرد
کیست مرجان تا زند سرپنجه با مژگان من؟
از تنور هر حبابی سر کشد طوفان نوح
چون به دریا رو نهد چشم محیط افشان من
نکهت زلف تو راه شش جهت را بسته است
از کدامین ره به هوش آید دل حیران من؟
در سر شوریده من عقل شد سودای عشق
دیو یوسف می شود در پله میزان من
صائب از بس شور معنی هر طرف انگیخته است
یادی از دیوان محشر می دهد دیوان من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به روایت یک شاعر از دلشکستگی و تنهایی میپردازد. او به تصویر کشیدن وضعیت خود در زندگی میپردازد، جایی که تنها چیزی که در زندگیاش پیدا میکند، درد و پشیمانی است. شاعر در توصیف فضای خود به بیخانمانی و ویرانی اشاره میکند و حس خجالت و عزلت را به تصویر میکشد. او به وابستگیاش به دنیای مادی اشاره میکند و به قطع پیوند خود از خاک و تعلقاتش میپردازد. در ادامه، احساسات عمیقتری از عشق و شور را بیان میکند، جایی که عقل او را در تشویش و بلاتکلیفی قرار داده است. در نهایت، شاعر بر تنهایی و عطر زلف محبوبش تأکید میکند و به کشمکشهای درونیاش با عشق و دیوانگی اشاره مینماید.
هوش مصنوعی: تنها چیزی که بر سر سفرهام وجود دارد، تکهای از دل شکستهام است و مهمانم از روی پشیمانی ناراحتیهای من را میچشد.
هوش مصنوعی: در خانهام که از درد و فراق پر شده، آثار تعلق و وابستگی دیگر وجود ندارد. خجالت و شرمندگی مانند سیلی به درون خانه ویرانهام وارد میشود و همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: نان من از خاک سر میزند، همچون نانی که از تنور آسمان در میآید. وقتی که نان من به وجود میآید، شگفتانگیز است.
هوش مصنوعی: من از این دنیای مادی جدا شدهام، چون در این دنیا، خاری که در دامن من است، نشان از درد و رنج دارد.
هوش مصنوعی: او با آستین خود، اشکی که از چشمهایم میچکد را جمعآوری میکند، مانند جوهری که از روی تیغی پاک باشد.
هوش مصنوعی: گریه من مانند دریا شده و باعث ایجاد گردابی گشته است. کیست که بتواند همچون مرجان، با مژههای من در این گرداب دست و پنجه نرم کند؟
هوش مصنوعی: هر حبابی که از تنور خارج میشود، نشانی از طوفان نوح دارد. زمانی که به دریا نگاه میکنم، چشمان من به وسعت و زیبایی آن میافزاید.
هوش مصنوعی: عطر و خوشبویی زلف تو، تمام جهتها را برای من بستسته است. حالا نمیدانم که دل سرگردان من از کدام مسیر میتواند به آرامش برسد؟
هوش مصنوعی: در دل پریشان من، عقل به خیال عشق مشغول شده است. عشق، همچون دیوانگی یوسف، در ترازوی وجود من سنجیده میشود.
هوش مصنوعی: صائب به قدری در معنای شعر خود شور و هیجان ایجاد کرده که این حالت او را به یاد روز قیامت میاندازد، همان طور که دیوان اشعارش نیز پر از این شور و احساس است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شوند این خلق عالم سر بسر خصمان من
من روا دارم نگارا چون تو باشی آن من
گر شوند این خلق عالم سر بسر خصمان من
من روا دارم نگارا چون تو باشی آن من
وای من از دست دل کو نیست در فرمان من
عاقبت هم بر سر دل رفت خواهد جان من
با که گویم محنت هجران بیپایان او
از که جویم چاره این درد بیدرمان من
هر زمان گوید مرا از چیست این افغان تو
[...]
کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من
خود ندانستی به جز تو جان معنی دان من
تا نه ردی کردمی و نی تردد نی قبول
بودمی بیدام و بیخاشاک در عمان من
غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود
[...]
الغیاث ای دوستان از درد بی درمان من
خود نمی بخشاید آخر هیچ دل بر جان من
هم عفا الله غم که گر صد مصلحت دارد دمی
نیست غایب هرگز از بیغوله احزان من
عاقلان بر من ملامت می کنند آری ولیک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.