در عهد تو یک سر به گریبان نرسیده
کش چاک دل از سینه به دامان نرسیده
محمود پریشان سر زلف ایازست
کاریست محبت که به سامان نرسیده
مجنون نشد آرام پذیر از رخ لیلی
دردیست جدایی که به درمان نرسیده
هر قطره ای از چشم ترم سیل جهانیست
جایی رسد این گریه که طوفان نرسیده
دیریست که از نگهت پیراهن یوسف
بویی به سوی کلبه احزان نرسیده
بس کز رسن زلف گره گیر تو بندیم
ما را نمی از چاه زنخدان نرسیده
ماییم و کتابی و چراغی که فروغش
از خانه تاریک به ایوان نرسیده
صد بار ز آغاز به انجام رساندیم
افسانه دردی که به پایان نرسیده
فریاد که طی گشت ره عمر «نظیری »
این جان الم دیده به جانان نرسیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مینالم ازین کار به سامان نرسیده
وین درد جگر سوز به درمان نرسیده
جانا، سخنست این همه سوراخ ببینید
بر سینهٔ این کشتهٔ پیکان نرسیده
افسوس! که موری نشکستیم درین خاک
[...]
هیچت خطر از دیده گریان نرسیده
چون شمع سرشکت بگریبان نرسیده
از بسکه جهانی سر پابوس تو دارند
نوبت بسر زلف پریشان نرسیده
تا آتش شوقی نبود خوش نتوان زیست
[...]
از ناله نسیمیش به بستان نرسیده
از گریه غباریش به دامان نرسیده
عشقی نفشرده است به سرپنجه دلش را
شهباز به آن کبک خرامان نرسیده
این جلوه فروشی، گل آن است که هرگز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.