گنجور

 
صائب تبریزی

از شکر چاشنی ناله نی بیشترست

اینقدر حسن گلوسوز کجا با شکرست؟

در وطن اهل هنر داغ غریبی دارند

در صدف گرد یتیمی به جبین گهرست

برنگردد ز غلط کرده خود حسن غیور

ورنه از آینه چشم و دل ما پاکترست

از سخن بیش تمتع به سخن سنج رسد

از گهر بهره غواص همین یک نظرست

زاهد از ترک ندارد غرضی جز شهرت

سکه از بهر روایی است که پشتش به زرست

جاهل آن به که به گفتار دهن نگشاید

کودکان را ز لب بام خطر بیشترست

پاس دم دار گر از عمر بقا می طلبی

که بر این مرغ گرفتار، نفس بال و پرست

ساکن از شیشه ساعت نشود ریگ روان

گرچه در جسم بود روح همان در سفرست

پیش چشمی که بود تخم امیدش در خاک

رگ ابری که ندارد گهری نیشترست

مکش از مالش ایام چو بی دردان سر

که چو تن سوده شود صندل صد دردسرست

خواب شیرین بودش بستر و بالین صائب

خانه هر که چو زنبور عسل مختصرست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیر معزی

این چه شادی است‌ که زو در همه عالم خبرست

وین چه شکرست‌ که زو در همه عالم اثرست

این چه بادست که او را ز نعیم است نسیم

وین چه ابرست‌ که او را ز سعادت مَطَرست

وین چه سورست که پنداری جشنی است بزرگ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
جمال‌الدین عبدالرزاق

اینهمه لاف مزن گر چه ترا سیم وزراست

که زر وسیم بر اهل خرد مختصرست

دل مبند ار خردی داری بر سیم وزرت

که زروسیم جهان همچو جهان در گذرست

زوبدنیات حسابست بعقبات عقاب

[...]

مجیرالدین بیلقانی

روز بس خرم و موسم ز همه خوبترست

عید فطرست که عالم همه پر زیب و فرست

باز در مهد شرف کوکبه عید رسید

موکب عشرت و شادی و طرب بر اثرست

شاهد عید که آنرا مه نو می خوانند

[...]

مولانا

تا نلغزی که ز خون راهِ پس و پیش‌ ترست

آدمی‌دزد زِ زردزد کنون بیشترست

گربزانند که از عقل و خبر می‌دزدند

خود چه دارند کسی را که ز خود بی‌خبرست

خود خود را تو چنین کاسد و بی‌خصم مدان

[...]

ابن یمین

مدتی در طلب مال جهان کردم سعی

تا بآخر خبرم شد که ز نفعش ضررست

عوض هر چه بمن داد فلک عمر ستد

نکند فایده فریاد که اینش هدرست

عمر ضایع شده و مال نماندست بجا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه