بس که افکنده است پیری در وجودم انقلاب
خواب من بیداری و بیداریم گشته است خواب
در سراپای وجودم ذره ای بی درد نیست
یک سر مو نیست بر اندام من بی پیچ و تاب
از لطایف آنچه در مجموعه دل ثبت بود
یک قلم شد محو، غیر از یاد ایام شباب
از کشاکش قامتم تا چون کمان گردید خم
مد عمر از قبضه بیرون رفت چون تیر شهاب
گوش سنگینی، بصر کندی، زبان لکنت گرفت
این صدف های گهر شد از تهی مغزی حباب
رفت گیرایی برون از دست چون برگ خزان
از قدم ها قوت رفتار شد پا در رکاب
ریخت از هم پیکر فرسوده را موی سفید
بال و پر شد این زمین شوره را موج سراب
ریخت تا دندان، ز هم پاشید اوراق دلم
می رود بر باد، بی شیرازه گردد چون کتاب
صبح پیری نیست گر صبح قیامت، از چه کرد
پیش چشم من ز عینک نصب، میزان حساب
بادپای عمر را نتوان ز سرعت بازداشت
چند صائب موی خود چون قیر سازی از خضاب؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی از پیری و تغییرات ناشی از آن میپردازد. شاعر از انقلاب و تحولاتی که پیری در وجودش ایجاد کرده سخن میگوید. بیداری و خوابش دستخوش تغییر شده و هیچ بخشی از وجودش بیدرد نیست. او به چگونگی خم شدن قامت و کاهش قدرت و نشاطش اشاره میکند و از از دست رفتن جوانی و زیبایی مینالد. در پایان، شاعر به ناپایداری عمر و عدم توانایی در جلوگیری از گذر زمان و پیری اشاره میکند و بیان میکند که تلاش برای حفظ جوانی بیفایده است.
هوش مصنوعی: پیری به قدری در وجودم اثر گذاشته که خواب من، بیداری و بیداریم به حالتی خواب مانند تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: در تمامی وجود من حتی یک ذره هم بیدرد نیست و هیچ جایی از بدنم بدون پیچ و تاب نیست.
هوش مصنوعی: از جالبیها و زیباییهایی که در دل من جمع شده بود، تنها یک چیز باقی مانده که آن هم یاد روزهای جوانیام است.
هوش مصنوعی: از تیرگی و کشمکشهای زندگی، قامت من به شکلی خمیده و مانند کمان درآمد. زمانی که عمرم به پایان رسید، از دستم خارج شد، مانند تیر شهابی که به سرعت میگذرد.
هوش مصنوعی: گوشی که نمیشنود، چشمی که نمیبیند و زبانی که نمیتواند صحبت کند، این صدفها که پر از مروارید هستند ناشی از بیفکری و توهمات بیاساس هستند.
هوش مصنوعی: با وجود تمام تلاشها و حرکتها، انسان احساس میکند که انرژی و قابلیتهایش به پایان رسیده و مانند برگهای خشک پاییزی که میافتند، قدرت پیشرفت و حرکتش کاهش یافته است.
هوش مصنوعی: موهای سفید به شکل بال و پر در آمدهاند و پیکر فرسوده و کهنه به هم ریخته است. این زمین خشک و بیحاصل در حال تبدیل شدن به چیزی ناپایدار و فریبنده مانند موج سراب است.
هوش مصنوعی: دندانها از هم پاشیدهاند و ورقهای قلبم به شدت در حال از بین رفتن هستند، مثل کتابی که بینظم و بدون ترتیب شده است.
هوش مصنوعی: صبح پیری وجود ندارد اگر روز قیامت فرا برسد؛ پس دلیل آن چیست که در برابر چشمان من، با عینکی که حساب و کتاب زندگی را نشان میدهد، چیزی نمایان نیست؟
هوش مصنوعی: عمر انسان مانند باد سریع و بیوقفه میگذرد و نمیتوان آن را متوقف کرد. چه فایدهای دارد که مانند شخصی که میخواهد موهای خود را رنگ کند، به ظاهر خود بپردازیم، در حالیکه زمان به سرعت در حال گذر است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.