گنجور

 
نظیری نیشابوری

سبو بیار و پر از آب زندگانی کن

ز جام می طلب عمر جاودانی کن

نگفت جم به فریدون جزین که جور مکن

جهان ز تست دگر هرچه می توانی کن

نشاط طبع حکیمان علاج بیمارست

غم شکسته دلان دار و شادمانی کن

ز سالخورده مکش سر که هست کارآموز

شراب کهنه به چنگ آور و جوانی کن

شب از قرابه شنیدم که با قدح می گفت

چو ماه باش و به خورشید هم قرانی کن

تهی ز خویش شوی پر ز مهر سازندت

نظر به کاس مه و دور آسمانی کن

پدر به شکر و مادر به شیر پروردت

به هر دو شیر و شکر باش و کامرانی کن

سبیل حق شود عالم سبیل خودگردان

طفیل شاه شو و پادشه نشانی کن

چو نام فرخ خود باش در طریق سلیم

دگر چو نظم «نظیری » جهان ستانی کن

 
 
 
شیخ بهایی

ساعتی ترک گران جانی کن

شوق را سلسله جنبانی کن

صائب تبریزی

به رنگ سرو درین باغ زندگانی کن

بریز بار ز خود، ترک شادمانی کن

گرت هواست که در وصل آفتاب رسی

درین ریاض چو شبنم نظرچرانی کن

مگر به میوه بی خار بارور گردی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

رسیده ایم به بزم تو، مهربانی کن

شکفته شو ز می، از چهره گلفشانی کن

به حرف خضر مکن اعتبار در ره عشق

سخن بپرس، ولی خود هر آنچه دانی کن

به آب و رنگ چو گل منت بهار مکش

[...]

سعیدا

ببر طمع ز زمین، خرقه آسمانی کن

چو مهر، نور به هر ذره میهمانی کن

به بخت تیره ام سرمه هر کجا چشمی است

بیا به دیده درایی و اصفهانی کن

هوای گنج محبت اگر به دل داری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه