تو درنیافتهای لذت وفا هرگز
دلت به مهر نگردیده آشنا هرگز
همه فرایض جور و جفا به جای آری
نمی شود ز تو بدعهدی قضا هرگز
به هر بلا که کنی مبتلا ملاطفتست
که چاشنی ندهد عشق بی بلا هرگز
خلل پذیر نگردد به هیچ عصیان عشق
که این چراغ نمی میرد از هوا هرگز
به بی نیازی همت چنان غنی شده ام
که التفات ندارم به کیمیا هرگز
گران فروخته ما جان و دل به جلوه تو
تو چون کریم نگردیده بر قفا هرگز
«نظیری » از پی حرص مراد کمتر رو
نمیرسد غم عالم به انتها هرگز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق عشق و وفاداری میپردازد. او میگوید که فردی که لذت وفا را نمیداند و دلش به مهر آشنا نشده، نمیتواند به درستی از عشق و تعهد برخوردار باشد. هر گونه ناملایمتی و سختی که بر او پیش بیاید، تنها ابزاری برای نشان دادن محبت است و عشق واقعی از بین نمیرود. او به درجهای از بینیازی و غنای روحی رسیده که دیگر به چیزهای مادی اهمیتی نمیدهد. همچنین اشاره میکند که عشق او به معشوق هیچگاه تضعیف نخواهد شد و همچنان به او عشق میورزد. در نهایت، شاعر میگوید که غم و اندوه جهان پایانی ندارد و همواره ادامه دارد.
هوش مصنوعی: تو هرگز لذت وفا را درک نکردهای و دل تو هرگز با محبت آشنا نشده است.
هوش مصنوعی: در این شعر بیان شده که هرگونه نادانی و ستمی که در حق تو میشود، دلیل بر این نمیشود که تو به عهد و پیمان خود وفادار نباشی. در واقع، مشکلات و ستمها نتوانستهاند تو را از پایبندی به اصول و وعدههایت دور کنند.
هوش مصنوعی: هر مشکلی که برایت پیش بیاید، نشانهای از محبت است و عشق واقعی همراه با سختیها و مشکلات خودش را نشان میدهد. بدون چالش و درد، عشق کامل و واقعی یکسان نمیشود.
هوش مصنوعی: عشق به هیچ چیز آسیب نمیبیند و نمیتواند تحت تأثیر نافرمانی قرار بگیرد، زیرا این چراغ عشق هرگز از هوا خاموش نمیشود.
هوش مصنوعی: به لطف توانایی و ارادهام، به اندازهای از نظر مالی مستقل شدهام که دیگر هیچ توجهي به ثروتهای گرانبها و جواهرات ندارم.
هوش مصنوعی: ما جان و دل خود را با قیمت زیاد به زیبایی تو تقدیم کردهایم، تو ای کریم، هرگز به ما پشت نکن.
هوش مصنوعی: به دنبال جستجوی خواستههای بیپایان، هرگز به هدف نخواهی رسید و غم و اندوه دنیا هرگز به پایان نخواهد رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نبسته ای گره عهد برقبا هرگز
نرفته ای به سروعده وفا هرگز
همیشه گرچه درآیینه خانه می گردی
ندیده ای رخ خود سیراز حیا هرگز
عیارجنبش مژگان او چه میدانی؟
[...]
بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز
گزند خار ندیده است پشت پا هرگز
چو روی آیینه است آن جهان و، این یک پشت؛
ز پشت آینه، ای دل مجو صفا هرگز!
بزیر چرخ، مکن ریشه أمل محکم
[...]
نمی شوم ز سگ کوی او جدا هرگز
که آشنا نکند ترک آشنا هرگز
به یاد او گذرد عمر ما که عمرش باد
به عمر خود نکند گرچه یاد ما هرگز
ز بخت خود شده ام خاک راه خود رایی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.