گنجور

 
صائب تبریزی

گر صفای حرم کعبه ز زمزم باشد

زمزم کعبه دل دیده پر نم باشد

تا نبندی ز سخن لب، نشود دل گویا

نطق عیسی ثمر روزه مریم باشد

دست حرص از دل سودازدگان کوتاه است

دانه سوخته از مور مسلم باشد

برگ عیش از چمن سبز فلک چشم مدار

که گلش کاسه دریوزه شبنم باشد

چون سبک دست تواند به جهان افشاندن؟

دست هرکس به ته سنگ ز خاتم باشد

همه دانند که مطلب ز دعا آمین است

زلف اگر بر خط شبرنگ مقدم باشد

می خلد در دل مغرور مرا چون سوزن

بخیه زخمم اگر رشته مریم باشد

صائب آنان که به گفتار سرآمد شده اند

خصم خود را نپسندند که ملزم باشد

 
 
 
کمال خجندی

با غم عشق تو دل کیست که محرم باشد

با لب لعل تو جان چیست که همدم باشد

هر کرا دولت سودای تو شد دامن گیر

فارغ از محنت و آسوده دل از غم باشد

نسبت روی تو چنان نتوان کرد به ماه

[...]

قاسم انوار

مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد

این چنین نادره در ملک جهان کم باشد

پیش ما قصه به تزویر و به قرایی نیست

مرد عاشق بر ما اعلم و احکم باشد

رمز اسرار خدا را نتوان گفت بکس

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
نظیری نیشابوری

سازم آن می نمک‌آلود که بی‌غم باشد

افگنم مشک در آن حقه که مرهم باشد

هست راحت الم کلبه احزان بر من

غم از آن خانه کنم وام که ماتم باشد

هر شبم عشق به افسون نوی بندد خواب

[...]

عرفی

نخورم زخم در آن کوچه که مرهم باشد

نشوم کشته در آن شهر که ماتم باشد

خجل آن کشته که چون تیغ کشد غمزهٔ دوست

احتیاجش به دم عیسی مریم باشد

گفت و گوهای حکیمانه نیالاید عشق

[...]

صائب تبریزی

نقد روشن گهران در گره غم باشد

سور این طایفه در حلقه ماتم باشد

تلخی عیش بود لازم ارباب صفا

کعبه را آب ز شورابه زمزم باشد

کی به فردوس دهد چهره گندم گون را؟

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه