صورت شیرین اگر از لوح خارا میرود
از دل سنگین ما نقش تمنا میرود
میدود مجنون به زور عشق بر گرد جهان
آب دارد قوت از سرچشمه هرجا میرود
برنمیآید غرور حسن با تمکین عشق
یوسف از کنعان به سودای زلیخا میرود
عمر چون سیل و عدم دریا و ما خار و خسیم
در رکاب سیل، خار و خس به دریا میرود
مرگ را آلودگی کرده است بر ما ناگوار
نقرهٔ بیغش در آتش بیمحابا میرود
از خیال بازگشت گلستان آسوده است
شبنمی کز جلوهٔ خورشید از جا میرود
نیست صحبت را اثر در طینت آهندلان
تیزی سوزن کی از قُربِ مسیحا میرود؟
در طریق عشق خار از پا کشیدن مشکل است
ریشه در دل میکند خاری که در پا میرود
در قیامت هم نمییابد حریم سینه را
از خرام او دل هرکس که از جا میرود
شرم مجنون شوخی از چشم غزالان برده است
بینگهبان محمل لیلی به صحرا میرود
میرود داغ کلف صائب اگر از روی ماه
فکر خال و خط او هم از دل ما میرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و تأثیرات آن بر دل و جان میپردازد. شاعر به زیبایی و شیرینی عشق اشاره میکند که گرچه ممکن است از سنگینی دلها عبور کند، اما دل مشتاق هنوز تمنا دارد. مجنون به خاطر عشقش به دور جهان میدود و عشق او را به حرکت درمیآورد. همچنین، شاعر به ناپایداری زندگی و عمر اشاره میکند که مانند سیلی در حال گذر است و ما در این مسیر مانند خاری در کنار دریا هستیم. مرگ به عنوان یک واقعیت ناگوار یاد میشود و عشق به سختی و دشواریهای خود اشاره دارد. در نهایت، شاعر به حالتهای مختلف عاشق و معشوق اشاره کرده و از احساسات عمیق و پیچیده در این مسیر سخن میگوید.
هوش مصنوعی: اگر چهره زیبا و دلنشین از دل سنگ خارا محو شود، احساس آرزوی ما از دل سنگین و پر درد نیز محو میشود.
هوش مصنوعی: مجنون به خاطر عشقش به سرعت در حال گشتن دور دنیا است و نگهداری انرژیاش را از منبعی میگیرد که در هر جایی که میرود، او را همراهی میکند.
هوش مصنوعی: غرور زیبایی نمیتواند با تسلیم عشق یوسف به زلیخا از کنعان، در یک راستا قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: عمر انسان مانند یک سیل خروشان است و عدم مانند دریا، در حالی که ما مانند علف و خارهایی هستیم که در کنار این سیل حرکت میکنیم. در نهایت، این علف و خارها به دریا میرسند.
هوش مصنوعی: مرگ به زندگی ما سایهای ناخوشایند انداخته است، در حالی که نقرهی خالص بدون هیچ ترسی در آتش میسوزد.
هوش مصنوعی: از فکر و یاد گلستان، دیگر خیالش راحت است؛ چرا که شبنمی که به خاطر نور خورشید از جای خود حرکت میکند، دیگر بر جای نمیماند.
هوش مصنوعی: صحبت و کلام نمیتواند تأثیری بر روح و ماهیت افرادی که مثل آهن دلسخت هستند بگذارد. آیا تیزی و نفوذ سوزن میتواند از نزدیکی مسیحا (که نماد شفابخشی و رهایی است) عبور کند؟
هوش مصنوعی: سخت است در مسیر عشق، درد و رنج را تحمل کردن. زخمی که در دل باقی میماند، همچنان انسان را آزار میدهد، حتی اگر بر روی پا احساس درد کند.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، کسی که به خاطر زیبایی و جاذبه آن معشوق از خود بیخود میشود، حتی نمیتواند از حریم دل و احساسات خود محافظت کند.
هوش مصنوعی: شرم مجنون باعث شده تا او نتواند از زیباییهای چشمهای غزالان غافل شود. حالا بدون کسی که مراقب باشد، لیلی به سمت صحرا میرود.
هوش مصنوعی: اگر داغ عشق چهرهی زیبا از دل من برود، اثر و یاد آن نیز به طور کامل محو خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه هردم سیل اشک ما به دریا میرود
خوشدلم از جانب او هرچه بر ما میرود
گفتمش ای دیده این گوهرفشانی تا به کی
گفت میرانیم در ایّام او تا میرود
سرو قدّا بر حذر باش و خرامان کم خرام
[...]
جان هلاک از شوق و یار از دیه ما میرود
تشنه مردم چشمه حیوان به صحرا میرود
گرد و دین در فراقش از ملاحت سوخت سوخت
یار من یا رب سلامت باد هرجا میرود
در دو عالم هر کجا صیدی بود نخجیر اوست
[...]
میروم جایی که غم آنجا ز دلها میرود
ناله از هرجا که میخیزد به آنجا میرود
بعد جان دادن به دنبال اجل بینم چنانک
گوییا صد یوسف از پیش زلیخا میرود
تحفه رضوان اگر بر کف ندارم دور نیست
[...]
نه به می گرد کدورت از دل ما میرود
غم ازین ویرانه هم از تنگی جا میرود
بر میان نازکت اندیشه نتواند گذشت
راه باریکست پایش ناگه از جا میرود
این قدر باید به می دلبستگی، رشکست رشک
[...]
کی ز سیل گرمرو بر روی صحرا میرود؟
آنچه از مژگان تر بر چهرهٔ ما میرود
عشق را در کشور ما آبروی دیگرست
یوسف اینجا بر سر راه زلیخا میرود
بر امید وعده شب در میان زلف او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.