هیچ راز از دیده صاحب تمیزان دور نیست
تا به صدر از لب خبر دارم ولی دستور نیست
هرکه از معشوق غافل گشت لذت درنیافت
دیده بی معرفت را در دو دنیا نور نیست
گل گریبان چاک و نرگس مست رفتند از چمن
سرو را غیر از هوایی در سر مخمور نیست
بر در پیر مغان هرگز نمی میرد کسی
در مقامی کاب حیوان هست غیر از سور نیست
چون سرای کاروانگاهست دنیا بر گذر
شب نمی آید که صد مسکین درو رنجور نیست
سینه ای دارم که از مرهم جراحت می شود
زخمی از نیش محبت نیست کان ناسور نیست
بنده گر بی باکیی کرد، از خداوندی ببخش
گرچه مغرور است اما جز به تو مغرور نیست
عشق یوسف را درین سودا به دیناری فروخت
بندگی خواهد، پیمبر زادگی منظور نیست
بر بجا گر عشق اینجا لاف رفعت می زند
جلوه ها در بطن عاشق هست کاندر طور نیست
کوهکن را خود به ناخن سنگ می باید برید
جوی شیر و نقش شیرین کار هر مزدور نیست
گر ثری گر عرش اینجا لاف رفعت می زنند
جلوه ها در بطن ماهی هست کاندر طور نیست
عافیت خواهی «نظیری » بسته خوبان مشو
از نتاج حسن اگر حور از ملک مستور نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی نکات فلسفی و معنوی درباره عشق، حقیقت و زندگی میپردازد. شاعر به این نکته اشاره میکند که هیچ رازی از نظر افراد آگاه پنهان نیست و عشق به معشوق واقعی، تنها راه دستیابی به لذت و نور حقیقی است. همچنین به زیباییهای طبیعت و تضادهای موجود در دنیا اشاره میکند، و به این حقیقت میرسد که دنیا تنها مسافرخانهای است که در آن همواره انسانها با رنج و سختی مواجهاند.
عاشقان واقعی از درد و جراحت عشق آگاهند و بر این باورند که الوهیت و عشق به خداوند، برتر از هر چیز دیگری است. شاعر به وصل شدن به حقیقت و خداوند در لحظات سخت زندگی تأکید میکند و عشق را نسبت به دنیای فانی ارج مینهد. در نهایت، او هشدار میدهد که عافیت و زیباییهای دنیا نباید انسان را از عشق حقیقی و بندگی غافل کند.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی از چشم افراد باهوش و تیزبین پنهان نمیماند. من از حقیقتها آگاهی دارم، اما برای ابراز آنها محدودیتهایی وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر کس که از محبوب خود غافل باشد، هیچ لذتی را تجربه نخواهد کرد. چشم نادان در این دو جهان، چیزی از روشنی و زیبایی نخواهد دید.
هوش مصنوعی: گل و نرگس با سر و حال خوب از چمن خارج شدند، اما سرو تنها نسبت به هوایی که در سرش دارد فکر میکند و حالتی غیر از این ندارد.
هوش مصنوعی: کسی در حضور پیر مغان نمیمیرد، زیرا در این مقام تنها شادی و نشاط وجود دارد و چیزی به جز خوشی و سرور نیست.
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک مهمانخانه است که کاروانها در آن توقف میکنند. در اینجا از آنجا که شب نمیماند، هرگز نمیتوان انتظار داشت که صدها انسان دچار رنج و درد در آنجا وجود نداشته باشند.
هوش مصنوعی: من سینهای دارم که با مرهم جراحتها را بهبود میبخشد و زخمی از عشق نمیخورد، چرا که این زخم عمیق و دائمی نیست.
هوش مصنوعی: اگر بندهای بدون ترس و جرأت عمل کرد، از خداوند بخواه که او را ببخشد. هرچند ممکن است مغرور به نظر برسد، اما فقط به تو افتخار میکند و جز به تو، به هیچ کس دیگر مغرور نیست.
هوش مصنوعی: عشق یوسف در این معامله به یک دینار فروخته شده است. این نشان میدهد که عشق و بندگی واقعی هزینههایی دارد و نمیتوان فقط با اصل و نسب یا عنوان پیامبری به هدف رسید.
هوش مصنوعی: اگر عشق به وجود آید، خود را به شجاعت و بزرگی معرفی میکند. زیباییها در وجود عاشق نهفته است و این حالت در مقام عشق از مقام کوه طور هم والاتر است.
هوش مصنوعی: کسی که در کار سخت و دشوار کوهکنی است، باید با تلاش و کوشش بسیار، سنگ را با ناخنهای خود بشکافد؛ زیرا جوی شیر و کار زیبا نیاز به مهارت و زحمت دارد و هر کسی نمیتواند این کارها را انجام دهد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که هر چیزی که در این دنیا ممکن است به نظر برسد، به یک معنا در ذات خود پایینتر از آنچه است که ممکن است به نظر بیاید. چه در مقام و رتبهای بالا و چه در شرایط بهتر، همه چیز در نهایت در یک ماهیت عمیقتر و پنهانتر وجود دارد. در واقع، جلوههای ظاهری و فریبنده به هیچوجه بیانگر حقیقت نهایی نیستند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در آرامش و سلامتی زندگی کنی، به رفتار خوبان و زیباییهای آنها توجه کن و از نتایج خوبی که زیبایی به همراه دارد دور نشو. اگر برایت مسجل است که زنان زیبا و عادل در این دنیا وجود دارند، نگذار که حوریان و زیباییهای خیالانگیز از دستت برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که بی خاک درت در دیده من نور نیست
گر مثل جان می رود، ترک توام مقدور نیست
روزی اندر کوی خودبینی قیامت خواسته
زانکه آه دردمندان کم ز نفخ صور نیست
رخ چه پوشی چون حدیث حسن تو پنهان نماند
[...]
عشق سطانیست کو را حاجت دستور نیست
طائران عشق را پرواز گه جز طور نیست
کس نمی بینم که مست عشق را پندی دهد
زانک کس در دور چشم مست او مستور نیست
دور شو کز شمع عشق آتش بنزدیکان رسد
[...]
گر بپرسی بندهٔ خود را، ز لطفت دور نیست
زانکه کس در بندگی چون بنده ات [مهجور] نیست
گر تو گویی در خداوندی بود غیر تو کس
یا چو من در بندگی و اخلاص این مقدور نیست
گر تو را بر حال زار من نظر نبود یقین
[...]
با تو است آن یار دائم وز تو یک دم دور نیست
گرچه تو مهجوری از او، وی ز تو مهجور نیست
دیده بگشا تا ببینی آفتاب روی او
کافتاب روی او از دیده ها مستور نیست
لیک رویش را بنور روی او دیدن توان
[...]
عاشقان در جمع با یارند و این بس دور نیست
پیش دوران طریقت این سخن مشهور نیست
رمز مستان معانی را نداند عقل دون
صیدبازان حقیقت در خور عصفور نیست
عشق مستست و بتیغ تیز میگوید سخن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.