عشق گرد دل فرزانه نگردد هرگز
خانه دیو، پریخانه نگردد هرگز
شهپر عشق سبکسیر، شکست دل ماست
آسیا بی مدد دانه نگردد هرگز
عشق از کوی خرابات به جایی نرود
گنج دلگیر ز ویرانه نگردد هرگز
گرچه در دایره چشم غزالان باشد
روی مجنون ز سیه خانه نگردد هرگز
هر که ترجیح دهد عقل و خرد را به جنون
دارم امید که دیوانه نگردد هرگز!
عشق با عقل محال است شود در دل جمع
این دو تیغ است که همخانه نگردد هرگز
دل غفلت زدگان زنده نگردد به سخن
پرده خواب به افسانه نگردد هرگز
گر صبا با خبر از درد غریبی باشد
گرد خاکستر پروانه نگردد هرگز
آشنایی به سخن کن که پریزاد سخن
آشنایی است که بیگانه نگردد هرگز
کجرویهای فلک علت کج بینی توست
تا نگردد سرت،این خانه نگردد هرگز
بر رخ هر که گشودند در دل صائب
طالب کعبه و بتخانه نگردد هرگز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ناصحا از سر بالین من این پند ببر
خفته بیدار به افسانه نگردد هرگز
مرغ غم ترک دل ما نکند تا به ابد
جغد دلگیر ز ویرانه نگردد هرگز
ای مقیمانه درین دیر دو در کرده مقام
[...]
مرد بی حوصله مردانه نگردد هرگز
خوف گرد دل دیوانه نگردد هرگز
عشق تا هست گرفتاری خاطر برجاست
بی تعلق دل دیوانه نگردد هرگز
قوت بلبل ز ریاح گل سیراب شود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.