عشق کو تا (به) نم اشک نظر تازه کنیم
نمک شور قیامت به جگر تازه کنیم
دست کوتاه کنیم از کمر رشته جان
عهد و پیوند به آن موی کمر تازه کنیم
از سر جان و دل آغوش گشا برخیزیم
بیعت هاله خود را به قمر تازه کنیم
تیشه در دست به جولانگه شیرین تازیم
نام فرهاد به هر کوه و کمر تازه کنیم
بر غبار دل ما صحبت دریا افزود
دست و رویی مگر از آب گهر تازه کنیم
هیچ کس نیست که بر داغ هنر ناخن نیست
چه ضرورست که ما داغ هنر تازه کنیم
منت باده به صد رنگ برآورد مرا
چهره خویش به خوناب جگر تازه کنیم
آن سبکسیر حبابیم درین بحر محیط
که به هر چشم زدن رخت دگر تازه کنیم
این غزل آن غزل خواجه نظیری است که گفت
سینه بر برق گشاییم و جگر تازه کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و احساسات عمیق انسانی میپردازد. شاعر از عشق به عنوان نمادی برای تازه کردن زندگی و احساسات صحبت میکند و به ارتباط عمیق با معشوق و زیباییهای زندگی اشاره میکند. او با استفاده از تصاویری چون شور قیامت، پیوند جان و زیباییهای طبیعی به بیان احساساتش میپردازد. همچنین به شکوه و دلدادگی و هنر نیز اشاره میکند و از داغ هنر به عنوان بخشی از زندگی یاد میکند. نهایتاً، شاعر با ابراز عشق به معشوق، به دنبال نو کردن زندگی و تجدید احساسات است.
هوش مصنوعی: عشق کجاست تا با اشک چشم، نگاه تازهای به دنیا ببخشیم و تلخیهای زندگی را در دل تازه کنیم؟
هوش مصنوعی: برای ایجاد و حفظ ارتباطی عمیق و مستحکم با کسی که برایمان اهمیت دارد، باید تلاش کنیم و از دستیابی به آن هدف دست نکشیم. همچنین باید بار دیگر احساسات و یادآوریهای شیرینی را که در گذشته داشتیم، زنده کنیم و به آنها احترام بگذاریم.
هوش مصنوعی: با تمام وجود و از صمیم قلبمان آمادهایم که دست یکدیگر را بگیریم و با هم پیمان جدیدی ببندیم که مانند نوری تازه در زندگیمان بدرخشد.
هوش مصنوعی: با تیشه در دست، به سرزمین دلپذیر هجوم میبریم و نام فرهاد را در هر کوه و دره تازه میکنیم.
هوش مصنوعی: دل ما پر از غبار و کدورت است، گفتگو با دریا تنها برای شستشوی دل و به دست آوردن صفا و تازگی مانند آب گوهر لازم است.
هوش مصنوعی: هیچکس نیست که از زخمهای ناشی از هنر بیخبر باشد. بنابراین نیازی نیست که ما زخم جدیدی بر این داغها بزنیم.
هوش مصنوعی: این باده با رنگها و شکلهای مختلف، من را به حالتهای گوناگون برده و من میخواهم چهرهام را با عمق احساسات و دردهای قلبیام، تازه و زیبا کنم.
هوش مصنوعی: ما مانند حبابهای سبکسر در این دریا هستیم که در هر لحظه با تغییرات جدیدی روبهرو میشویم.
هوش مصنوعی: این غزل از خواجه نظیر به موضوعی اشاره دارد که در آن به بیان احساساتی عمیق و تند میپردازد. شاعر در اینجا به شیوهای تأثیرگذار از بیان عشق و شوق سخن میگوید به گونهای که به تجدید نیرو و جانی تازه اشاره دارد. این بیان نشاندهندهی حرارت و شدت عواطفی است که در وجود انسان میجوشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سوی این بادیه هرگز نوزیدست نسیم
سینه بر برق گشاییم و جگر تازه کنیم
همین شعر » بیت ۹
این غزل آن غزل خواجه نظیری است که گفت
سینه بر برق گشاییم و جگر تازه کنیم
عهدها را گه آن شد که ز سر تازه کنیم
مهرها را به دل خسته اثر تازه کنیم
غزل سوخته خواهیم از آن مطرب مست
داغ دیرینه خود باز ز سر تازه کنیم
جگر سوخته را ریش کهن بگشاییم
[...]
نه مقامی که در آن زاد سفر تازه کنیم
نه غباری که از آن سرمه نظر تازه کنیم
سوی این بادیه هرگز نوزیدست نسیم
سینه بر برق گشاییم و جگر تازه کنیم
همه از شعله چو پروانه پر انداخته ایم
[...]
وقت آن است که آیین دگر تازه کنیم
لوح دل پاک بشوییم و ز سر تازه کنیم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.