گرد اندوه پذیرد ز طرب سینه ما
سبزی بخت شود زنگ بر آیینه ما
روز تعطیل به عرفانکده مشرب نیست
صبح شنبه خجل است از شب آدینه ما
همچو خورشید بود بر همه عالم روشن
که می کهنه بود همدم دیرینه ما
صرفه از ما نبرد خصم به روبه بازی
ناخن شیر دماند ز جگر کینه ما
صائب از فیض هواداری آن زلف سیاه
نافه مشک بود خرقه پشمینه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات انسانی و تضادهای درونی میپردازد. شاعر از گرد غم و اندوهی که بر دل دارد سخن میگوید و میخواهد با طرب و شادی، دل خود را تازه کند. او به روز شنبه که با عرفان و معنویت همراه نیست، اشاره میکند و حس خجلتزدگی روز را از شب جمعه بیان میکند. شاعر خود را مانند خورشیدی میداند که در جهان میتابد، اما گذشتهاش او را به یاد میآورد. همچنین، از دشمنی که به او آسیب نمیزند و کینهای که در وجودش است، سخن میگوید. در انتها، از عشق و محبت زلف معشوق سخن میگوید که روحش را تازه میکند و او را به یاد زیباییهای زندگی میاندازد.
هوش مصنوعی: دل ما از شادمانی غمگین شده و بخت ما به خاطر آن خوشبختی، مثل آینهای میدرخشد.
هوش مصنوعی: در روز تعطیل، جایی برای شناخت و عرفان وجود ندارد و صبح شنبه از شب جمعه شرمنده است.
هوش مصنوعی: مثل خورشید که بر تمام دنیا نور میپاشد، شراب کهنه نیز دوست همیشگی ما بود.
هوش مصنوعی: دشمن نتوانست از ما بهرهبرداری کند، چون در این جنگ ناخواسته، کینهای را مثل دمی از شیر برانگیخته در دل داریم.
هوش مصنوعی: صائب، به خاطر محبوبش که زلفی سیاه و مانند نافه مشک دارد، خوشبخت و پرافتخار است و این زیبایی او باعث شده تا لباسی ساده و پشمی بر تن کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آن که بر ما رقم کین زده از کینه ما
نقش خود دیده در آیننه ز آیینه ما
عید و نوروز بود مکتب ما را هر روز
به محبت گذرد شنبه و آدینه ما
محضر سلطنت عشق اگر بخوانند
[...]
روشن است از دل بی کینه ما سینه ما
گوهر ماست چراغ دل گنجینه ما
گرچه در نافه ما جز جگر سوخته نیست
جگر نافه بود داغ ز پشمینه ما
(صبح شنبه به نظر جلوه کند مستان را
[...]
گشته چون آینه روشن دل بیکینه ما
تا فتد عکس جمال تو در آیینه ما
غمزهات ناوک بیداد نیاورده به زه
دل به خون گشته ز مژگان تو در سینه ما
گرمی سلسه عشق ز داغ دل ماست
[...]
ورق مشق شد از یاد خطت سینه ما
طبق لعل شد از عکس تو آیینه ما
سینه تا سوده ای از مهر تو بر سینه ما
سینه ای نیست که خالی بود از کینه ما
باغ را برگ طرب نو شده رفتم بپذیر
عذر تقصیر من ای توبه دیرینه ما
کهنه شد وز گرو باده نیامد بیرون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.