گر غیر مرا از تو به نیرنگ برآورد
نتوان در دل را به گل وسنگ برآورد
خورشید نفس سوخته آمد به تماشا
تا آن رخ گلگون خط شبرنگ برآورد
از آتش رخسار تو داغی به جگر داشت
هر لاله که سر از جگر سنگ برآورد
با سینه آتش چه کند ناخن خاشاک
نتوان به خراش دل ما چنگ برآورد
از دل به زبان نامده گردید سخن سبز
در سینه من بس که نفس زنگ برآورد
با زور محبت چه کند سختی هجران
معشوقه خود کوهکن از سنگ برآورد
سیمای خزان بود گل روی سخن را
صائب ز دم گرم من این رنگ برآورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عاطفی و عاشقانه شاعر پرداخته است. شاعر از عشق و جدایی سخن میگوید و به شدت درد و رنجی که از دوری معشوق میکشد، اشاره میکند. او به زیبایی و قدرت تأثیرگذاری معشوق از طریق تصویرسازیهای مختلف، مانند خورشید و گل، اشاره میکند. در این شعر، قدرت عشق و تأثیر آن بر روح و جسم نیز بیان شده و نشان میدهد که چگونه این احساسات ناب قادر به تغییر و تحول در دل انسان هستند. در نهایت، شاعر با زبانی شاعرانه از دلتنگی و سختیهای ناشی از هجران میگوید.
هوش مصنوعی: اگر کسی غیر از من بخواهد تو را به فریب از من دور کند، نمیتواند در دل من احساسات عمیق را همچون گل و سنگ بیرون بکشد.
هوش مصنوعی: خورشید با حالتی دلسوخته و ناراحت به تماشا آمد تا چهره زیبا و گلگون خود را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: هر لالهای که از دل سنگ بیرون میآید، به خاطر آتش زیبایی چهره تو، داغی در دلش حس میکند.
هوش مصنوعی: اگر دل کسی در آتش عشق میسوزد، هیچ چیز کوچک مثل ناخن خاشاک نمیتواند به عمق احساسات او آسیب بزند یا آن را خراش دهد، زیرا درد و رنج او فراتر از این چیزهاست.
هوش مصنوعی: سخن خوب و خوشی از قلبم به زبان نیامده، اما در درونم به قدری احساس و شوق وجود دارد که نفس کشیدن، صداهایی شاداب و سرسبز خلق کرده است.
هوش مصنوعی: عاشق با قدرت عشق میتواند بر دشواریهای جدایی از معشوق خود غلبه کند، همانطور که کوهکن با تلاش و قدرت از سنگ کوه کندهکاری میکند.
هوش مصنوعی: چهرهی سخن در فصل خزان به مانند گل محزون و پژمرده است، ولی از دمی که من با شور و حرارت صحبت میکنم، رنگ و زندگی دوبارهای به آن میبخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا غمزه شوخ تو بما جنگ برآورد
لعل لبت از خون دلم رنگ برآورد
برگریه و زاری و فغان من درویش
صد ناله زار از دل چون چنگ برآورد
با یاد گل روی تو ای سرو گلندام
[...]
دود از دل من باده ی گلرنگ برآورد
زین خرقه ی تر آینه ام زنگ برآورد
هر بار نمی برد چنین مطربم از دست
این بار ندانم که چه آهنگ برآورد
عشق آمد و در چاه فراموشیم افگند
[...]
چندان شب غم آه دل تنگ برآورد
کآیینه صبح از نفسش زنگ برآورد
سرگرم به رسوایی عشقیم که ما را
ز اندیشه ناموس و غم ننگ برآورد
در خرمن صبر من دیوانه زد آتش
[...]
گل آمد و لعلم ز دل سنگ برآورد
اشک ز تماشای چمن رنگ برآورد
می خواست ز مرغان چمن شور برآرد
یک نغمه مغنی به صد آهنگ برآورد
عشق آمد و در شهر دل آیین خرد دید
[...]
از طوطی من روی سخن رنگ برآورد
این آینه را حرف من از زنگ برآورد
از ننگ طمع نام نبود اهل سخن را
این طایفه را نام من از ننگ برآورد
فریاد کز این نغمه شناسان مخالف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.