روزی که مرا موج نفس دام سخن شد
شدطوطی چرخ آینه وواله من شد
هر مد فغان کز دل پردرد کشیدم
شد شاخ گل وسر خط مرغان چمن شد
در خدمت آیینه دل صرف شدی کاش
عمری که مرا صرف به پرداز سخن شد
هر آه که بی خواست برآمدزدل من
از بهر برون آمدن از خویش رسن شد
برپیری من چرخ سیه کاسه نبخشید
هرچندکه هرموبه تنم تیغ وکفن شد
هشدار که از باغ سرافکنده برون رفت
هر کس که مقید به تماشای چمن شد
از تبت وارونه خط هرشکن زلف
آغوش وداع دل سرگشته من شد
صائب گره دل به تکلف بگشاید
دستی که گرفتار سر زلف سخن شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها به بیان احساسات و تجربههای درونی خود پرداخته است. او از روزی میگوید که با خودشناسی و تفکر عمیق در کلام، به نوعی آگاهی رسید و احساساتش به اوج رسید. درد و فغانهای درونی او به مانند شاخ گل و یادآوری زیباییهای زندگی تبدیل شدهاند. او آرزو دارد که عمرش در خدمت این کلام و بیان احساساتش سپری شود. همچنین، به گذر عمر و پیری اشاره میکند و اینکه زندگی او تحت تأثیر این تجربیات، به سختی میگذرد. شاعر هشدار میدهد که کسانی که فقط به زیباییهای ظاهری میپردازند، از عمق چمن و حقیقت زندگی دور خواهند شد. نهایتاً، او با آرامشی bittersweet به وداع عشق و احساساتش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در روزی که نفس من باعث شد سخن بگویی، طوطی آینه چرخید و من در آن شگفتزده شدم.
هوش مصنوعی: هر زمان که از دل دردناک خود فریادی زدم، آن فریاد همچون شاخهای از گل شد و سرآغاز آواز پرندگان باغ گردید.
هوش مصنوعی: ای کاش مدت زمانی که برای آراستن سخنانم صرف کردی، به خدمت آیینه دل گذرانده میشد.
هوش مصنوعی: هر آهی که بهطور ناخواسته از دل من خارج میشود، به خاطر تلاش برای رهایی از خودم به مانند یک نخی شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که به پیری رسیدم، چرخ سرنوشت رحم نکرد و خوشبختی را از من گرفت، حتی با وجود اینکه هر چه بر بدنم میگذشت، درد و رنجی بیشتر از مرگ حس کردم.
هوش مصنوعی: احتیاط کن که هر کسی که از زیبایی باغ و چمن و فضای دلپذیر آن غافل شود، در نهایت از آنجا خارج خواهد شد و شاید دچار شکست و ناامیدی شود.
هوش مصنوعی: از تبت، فرستادههایی از زلفهای آغوش وداع به دست من رسید و دل بیقرارم را سرگردان کرد.
هوش مصنوعی: دل کسی که به زیبایی و هنر کلام علاقهمند است، تنها با آرامش و بدون زحمت گشوده میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلفین تو پرحلقه و پربند و شکن شد
بند و شکن و حلقهٔ او توبه شکن شد
کارش همه فراشی و نقاشی بینم
فرّاش گل و لاله و نقاش سمن شد
آنکس که خبر یافت که مشک از ختن آرند
[...]
از توبه ی من دیر مغان بیت حزن شد
مستوری من توبه ی صد توبه شکن شد
در دیده بدل گشت سیاهی بسپیدی
نظاره که ریحان ترم برگ سمن شد
از باده ی صافم نگشاید دل روشن
[...]
گلزار به شهر آمد و بازار چمن شد
گوش همه کس محو غزل خوانی من شد
تا جیب گشادم که از آن نام برآرم
دیدم که صبا قاصد صد بیت حزن شد
هر دخل که می خواست کند دشمن حاسد
[...]
از حسن غریب تو جهان صبح وطن شد
این شوره زمین از گل روی تو چمن شد
کامت شکرین باد که هر رخنه ای از دل
شیرین ز شکر خند تو چون کنج دهن شد
بوی خوش آهوی تو بردشت گذرکرد
[...]
رنجیدن تو باعث نومیدی من شد
پیراهن امید، مرا بی تو کفن شد
شاید که کسی گوش کند ناله ما هم
بایست همآواز به مرغان چمن شد
معموری منزل بود از صاحب منزل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.