خط ترا که دید که زیر و زبر نشد
این رشته راکه یافت که بی پاوسرنشد
دل آب ساختم به امید گهر شدن
دل شد زدست وقطره آبم گهر نشد
چندان که سوختم نفس خویش را چو صبح
یک ره شکوفه ام به ثمر بارور نشد
محرومیم نتیجه نقصان شوق نیست
ره دور بود کوتهی از بال وپر نشد
جز من که نیست خانه من قابل نزول
روی ترا که دید که از خود بدر نشد
بی طالعی نگر که پریزاد تیر او
از دل چنان گذشت که دل را خبر نشد
شاخی است بی ثمر که سزای شکستن است
دستی که در میان نگاری کمر نشد
تسخیر آفتاب جهانتاب میکند
چون آسمان دلی که ملول از سفر نشد
هر کس به صدق در ره توحید زد قدم
از ره برون نرفت اگر راهبر نشد
چون نی کسی بست کمر در طریق عشق
کام از نوا گرفت اگر پر شکر نشد
دروادیی که سبزه او خضر رهنماست
گردی ز نارسایی ما جلوه گر نشد
گردید استخوان چو هما گرچه رزق ما
از مغز ما غرور سعادت به در نشد
از اعتبار طوطی گویا به حیرتم
چون هیچ کس زراه سخن معتبر نشد
چندان که سیل حادثه اش خاک مال داد
صائب زکوی یار به جای دکر نشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر به حسرت و ناکامی در عشق و انتظار اشاره میکند. او میگوید که علیرغم تلاشها و آمالهایش، نتوانسته به نتیجهای مطلوب برسد. او به زیر و زبر شدن دلش، عدم ثمر دادن تلاشها و نومیدی از رسیدن به عشق اشاره میکند. در واقع، این شعر بیانگر احساسات عمیق و ناامیدی فردی است که در جستجوی عشق و حقیقت است، اما به دلیل موانع مختلف، توانسته است فقط به یاد و دلاندوهی از آن برسد. شاعر به ضرورت واقعی عشق و تلاش برای رسیدن به آن اشاره میکند و بر این نکته تأکید میکند که بینتیجه ماندن عشق و تلاشها، به معنای عدم شوق و آرزو نیست.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که نوشتهها و آثار تو هیچ تغییری نکردند، زیرا این مسیر به گونهای نیست که متوقف شود و ادامه دارد.
هوش مصنوعی: دل را به امید رسیدن به چیزی ارزشمند و قیمتی مانند گوهر، لطیف و شفاف کردم، اما در نهایت با وجود تلاشهایم، دل به خودی خود به چیزی با ارزش تبدیل نشد و تنها به یک قطره آب باقی ماند.
هوش مصنوعی: به اندازهای که خودم را در آتش عشق سوزاندم، مانند صبح که شکوفهها ظاهر میشوند، نتوانستم به ثمر برسم و به باروری نرساندم.
هوش مصنوعی: ما از چیزی محرومیم و این به خاطر کمبود عشق و اشتیاق نیست؛ بلکه به خاطر این است که مسیر طولانی است و محدودیتهایی که داریم، باعث نشده که نتوانیم پرواز کنیم.
هوش مصنوعی: تنها من هستم که در خانهام، جایی برای فرود تو وجود ندارد، زیرا کسی نمیتواند تو را ببیند و از خود جدا شده باشد.
هوش مصنوعی: به نادانی نگاه کن که تیر عشق آن پریزاد از دل او گذشت، بهگونهای که خود او حتی از این موضوع آگاه نشد.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان وضعیت و حسی اشاره دارد که در آن، چیزی بیفایده و بیثمر وجود دارد که تنها سرنوشتی جز شکستن ندارد. این وضعیت به گونهای است که در میان زیبایی و جذابیت، ناکامی و ناامیدی احساس میشود و تلاشی که صورت میگیرد، به نتیجهای نمیرسد.
هوش مصنوعی: دلهایی که از سفر خسته نشدهاند، میتوانند مانند آسمان، نور و زیبایی را به زندگی خود و دیگران تابانند و جهانی را که به آن نیاز دارند، روشن کنند.
هوش مصنوعی: هر کسی که با صداقت و خالصانه در مسیر توحید گام برداشت، هرگز از این مسیر خارج نشد، حتی اگر راهنمایی برای او نباشد.
هوش مصنوعی: وقتی که کسی در مسیر عشق خود را متعهد میکند و به موسیقی و نوا گوش میدهد، حتی اگر به هدفش نرسد و به اندازه کافی شیرینی نچشد، باز هم از این مسیر لذت میبرد.
هوش مصنوعی: در سرزمینی که طبیعتش به مانند خضری راهنماست، نشانهای از نارسایی و کاستیهای ما بروز نکرد.
هوش مصنوعی: بدن ما مانند استخوانی شده است، و با وجود اینکه روزی ما از عقل و فکر ما تامین میشود، اما این مغرور بودن و خوشبختی از ما دور نشده است.
هوش مصنوعی: اعتبار طوطی در حرفهایش مرا حیرتزده کرده است، چون هیچ کس دیگر نتوانسته به اندازه او سخن معتبر بگوید.
هوش مصنوعی: به اندازهای که حوادث زندگی بر سرم آوار شد، صائب نتوانست از راه دوست به جای دکانی که داشتم، فرار کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک واقعه نماند که بر من به سر نشد
یک قاعده نماند که زیر و زبر نشد
گفتم درین جوانی چون نیست پایدار
دستی به کام دل بزنم هم به سر نشد
یا دولتست یا هنر از دو یکیست زانک
[...]
هر کس که پیش تیر ملامت سپر نشد
هرگز میان حلقهٔ عشاق سر نشد
ذوق جفا و لذت پیکان غم نیافت
هر دل که زخم تیر بلا را سپر نشد
هر کو غمی ندید و فراقی نیازمود
[...]
ذوقی ز می نزاد که صد شور و شر نشد
بی باکی از مذاق خم می بدر نشد
این رسم های تازه ز حرمان عهد ماست
عنقا به روزگار کسی نامه بر نشد
باز این چه آفتست درخت امید را
[...]
چشم از جهان که بست که آن دیده ور نشد
قطع نظر که کرد که صاحبنظر نشد
گرد از رخ گهر نتوان شست زاب او
رفع ملال خاطر ما از هنر نشد
درمان روزگار چه دردیست جانگداز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.