گنجور

 
صائب تبریزی

داروی بیهشی از جام صفاتم دادند

سرمه خامشی از نقطه ذاتم دادند

گرد راه عدم از خویش نیفشانده هنوز

تنگ چشمان حوادث به براتم دادند

منم آن رهرو لب تشنه که از صدق طلب

هم ز تبخاله خود آب حیاتم دادند

گرچه از عشق کشیدند به صد بند مرا

از گرفتاری ایام نجاتم دادند

آخر کار من و بید تهیدست یکی است

که پس از خشک شدن آب نباتم دادند

چشم بر هرچه درین باغ گشودم صائب

یاد ازان دلبر شیرین حرکاتم دادند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حافظ

دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند

بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند

باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

[...]

نظیری نیشابوری

دوش بر سوز دل و سینه براتم دادند

سر چو شمعم ببریدند و حیاتم دادند

ناله کردم به نهان عشوه خموشم کردند

گریه کردم ز شکرخند نباتم دادند

درد و صاف غم و شادی به من ارزانی شد

[...]

فیض کاشانی

بهر مهر تو به فردوس براتم دادند

وز جهنم به ولای تو نجاتم دادند

در شب هجر تو بودم چو خضر در ظلمات

تا که از چشمه شوق آب حیاتم دادند

سرخوش از دوستی آل پیمبر گشتم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
قصاب کاشانی

از ازل در رحم آنگه که حیاتم دادند

یک‌نفس چاشنی عمر ثباتم دادند

بزم آفاق نمودند به من چون شطرنج

آن زمان جای در این عرصه ماتم دادند

صبر و آرام و دل و هوش ز من بگرفتند

[...]

مشتاق اصفهانی

بوسه‌ای دوش ز لعل تو براتم دادند

مرده بودم ز غمت آب حیاتم دادند

کام تلخی‌ست که بردم ز غمش در ته خاک

ثمری کآخر از آن شاخ نباتم دادند

تشنه در بادیه عشق به خون غلتیدم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه