نشد روشن چراغم از عذار آتش اندودش
مگر چشمی دهم درموسم خط آب ازدودش
اجابتهاست درطالع دعای دامن شب را
یکی صد شد امید من زخط عنبر آلودش
دل سنگش کجا برتشنه دیدار می سوزد؟
سبکدستی که برمی آید از آیینه مقصودش
به دوری از حریم اونشد قطع امید من
که برگردد به محفل شمع، چون خامش کنی زودش
ز احسان نهانی جان سایل تازه می گردد
خوشا زخمی که سازد خنده پنهان نمکسودش
مدان چون تنگدستان جهان محتاج عاشق را
که یاد از بی نیازی می دهد روی زر اندودش
مزن مهر خموشی بر دهن آتش زبانان را
کز این روزن برآید دود چون سازند مسدودش
بر همن ازحضور بت دل آسوده ای دارد
نباشد دل به جان آن راکه درغیب است معبودش
چه بگشاید ز خلق سفله صائب، ما و درگاهی
که هر موری سلیمان می شود از سفره جودش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساساتی عمیق و پیچیده را به تصویر میکشد. شاعر در ابتدا از ناامیدی و دوری از معشوق سخن میگوید و اینکه چطور نتوانسته است عشق خود را بروز دهد. او به سوختن دلش از دوری اشاره میکند و احساس تنهایی و عطش دیدار را توصیف میکند.
شاعر سپس به امید و دعا برای نزدیک شدن به معشوق اشاره میکند و امیدوار است که آنها دوباره به هم برسند. از معانی پنهان و آسیبهایی که عشق به همراه دارد نیز سخن میگوید و به تنگدستی و نیاز عاشق اشاره میکند.
در ادامه، شاعر به مسدود کردن احساسات و بروز خشم در صورت سکوت دیگران میپردازد و در نهایت به قدرت و بزرگی عشق اشاره میکند که میتواند همه چیز را تغییر دهد. این شعر نگاهی عمیق به عشق، امید و دردهای ناشی از دوری دارد.
هوش مصنوعی: چراغ من به خاطر چهره آتشین او روشن نشد، مگر اینکه چشمی را در زمان خط آب از دود او بدهم.
هوش مصنوعی: در شب دامن او دعاهایی وجود دارد که به من امید میدهد. من با خیالاتی که از خطی معطر مانند عنبر در دلم دارم، به آیندهام خوشبین هستم.
هوش مصنوعی: دل سخت او کجا میتواند در انتظار دیدار بسوزد؟ سهلانگاری او برمیخیزد چون از آیینهای خواستهاش را میبیند.
هوش مصنوعی: از هجران و دوری او ناامید نمیشوم، زیرا وقتی شمع را خاموش کنی، باز هم میتواند به محفل برگردد.
هوش مصنوعی: از خوبیهای پنهانی، روح کسانی که درخواست کمک میکنند، جوانه میزند و این بسیار خوشایند است. چه زیباست زخمهایی که باعث میشوند لبخندهای ناپیدا به وجود بیایند.
هوش مصنوعی: برای کسانی که از عشق و نیازمندی آگاه نیستند، نباید گمان کرد که عاشقانی که به عشق و بی نیازی فکر میکنند، فقط به ظاهر ثروت و زیبایی علاقه دارند. در واقع، این عشق و نیاز به انسانیت و عمق درونی میانجامد و ظواهر نمیتوانند این عشق را تحت تأثیر قرار دهند.
هوش مصنوعی: سکوت و خاموشی را بر دهن افرادی که زبان تند و آتشین دارند، نگذارید، زیرا از این شکاف دود و بخار بیرون میآید و آنها راهی برای بازگشت نخواهند داشت.
هوش مصنوعی: کسی که معشوقش در دسترس نیست و عشق او را در دل دارد، نمیتواند به راحتی و بدون دلنگرانی زندگی کند. برعکس، کسی که معشوقش را در کنار خود میبیند، میتواند با آرامش خاطر زندگی کند.
هوش مصنوعی: صائب از این که انسانهای معمولی چه چیزهایی ممکن است به دست آورند، تعجب میکند. ما در جایی هستیم که هر موری میتواند به لطف generosity و بخشش پروردگار، به مقام سلیمان برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رخش شمعی است دود آن کمند عنبر آلودش
عجب شمعی که از بالا به پایان میرود دودش
دمی در بزم و صد ره میکشد از بیم و امیدم
عتاب عشوه آمیز و خطاب خنده آلودش
میان آب و آتش داردم دیوانه وش طفلی
[...]
شوم از مدعی خوشدل، چو بینم از تو خشنودش
به امیدی که وصل آبی بر آتش میزند زودش
چو نتوان پیش مردم، خوارتر شد زین که من هستم
نمیدانم دگر از خواری من چیست مقصودش
ازو رنجیده غیر و میکند اظهار خشنودی
[...]
حیاتی در گذر دارم چه پرسی بود و نابودش
متاع روی در نقصان چه سامان آید از سودش
سرم شوریدگی دارد ندانم چیست سودایش
دلم آوارگی جوید ندانم چیست مقصودش
ز اظهار محبت در زبان خلق افتادم
[...]
نمی تابد ز آتش روی، خط عنبر آلودش
چه شمع است این که چون پروانه گردد گرد سردودش
تماشای گل و شبنم گوارا باد بربلبل
که بوی گل نمی ارزد به روی گریه آلودش
خدا از وعده دور و دراز او نگه دارد!
[...]
ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک سودش
شود یاقوت دست افشار لعل خندهآلودش
مروت نیست با طبعم گهی از ناز میگوید
چه میکردم اگر انصاف هم یارب نمیبودش
نگاه گرمی امشب آتشی افروخت در دلها
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.