کی ز سیل گرمرو بر روی صحرا میرود؟
آنچه از مژگان تر بر چهرهٔ ما میرود
عشق را در کشور ما آبروی دیگرست
یوسف اینجا بر سر راه زلیخا میرود
بر امید وعده شب در میان زلف او
روزگاری شد که روز از کیسه ما میرود
رفتی و از بدگمانیهای عشق دوربین
تا تو میآیی به مجلس دل به صد جا میرود
بیشتر ارباب دنیا زر به منعم میدهند
آب این بیحاصلان یکسر به دریا میرود
سرو مشرب در زمین هند بالا میکشد
آب میآید به این گلزار و صهبا میرود
کی نهد صائب قدم بر دیده گریان من؟
آن که از رنگ حنایش خار در پا میرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق و پیچیدگیهای عشق اشاره میکند. او به یادآوری عشقهای گذشته و لاشههای زیبا در دل و چهره میپردازد. عشق در فرهنگ او معنای خاصی دارد و سرگذشتهایی چون یوسف و زلیخا را به یاد میآورد. در عین حال، او از درد و غم دوری معشوق سخن میگوید و به نامهربانیهای روزگار و دنیا اشاره میکند که غم و اندوه را به دلها میآورد. چشم به راه محبوبش نشسته و آرزوی وصال او را در دل دارد. در نهایت، این شعر بازتابی از حسرت و عشق فراموشنشدنی است.
هوش مصنوعی: کیست که از دریای شور عشق، بر دشت زندگی گام بردارد؟ آنچه از چشمان اشکآلود ما بر چهرهمان میریزد.
هوش مصنوعی: در سرزمین ما، عشق جایگاه و اعتباری خاص دارد. در اینجا، یوسف به گونهای زندگی میکند که همیشه در دید زلیخا قرار دارد.
هوش مصنوعی: با امید به وعدهای که در شب مقابل زلف او داریم، زمانهای به سر آمده که روزها از زندگی ما میگذرد و ما متوجه آن نمیشویم.
هوش مصنوعی: زمانی که تو رفتی، تمام نگرانیهای عشق باعث شد که دل من به هزار جا پراکنده شود و در انتظار تو باشد تا دوباره در جمع ما حضور یابی.
هوش مصنوعی: بیشتر ثروتمندان دنیا، پول خود را به افراد بخیل و پرتوقع میدهند و در واقع، این سرمایهگذاری هیچ نتیجهای به همراه ندارد و تمام آن مثل آب در دریا میرود.
هوش مصنوعی: در سرزمین هند، درختان سرو زیبا و بلند به رشد خود ادامه میدهند. این درختان باعث میشوند که آب به این باغها برسد و نوشیدنی خوشمزه و لذتبخش به نام صهبا در اینجا عرضه شود.
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند به چشمهای گریان من نگاهی بیندازد؟ کسی که با رنگ حنایش، به من درد میدهد و یادگار تلخی از خود به جا میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه هردم سیل اشک ما به دریا میرود
خوشدلم از جانب او هرچه بر ما میرود
گفتمش ای دیده این گوهرفشانی تا به کی
گفت میرانیم در ایّام او تا میرود
سرو قدّا بر حذر باش و خرامان کم خرام
[...]
جان هلاک از شوق و یار از دیه ما میرود
تشنه مردم چشمه حیوان به صحرا میرود
گرد و دین در فراقش از ملاحت سوخت سوخت
یار من یا رب سلامت باد هرجا میرود
در دو عالم هر کجا صیدی بود نخجیر اوست
[...]
میروم جایی که غم آنجا ز دلها میرود
ناله از هرجا که میخیزد به آنجا میرود
بعد جان دادن به دنبال اجل بینم چنانک
گوییا صد یوسف از پیش زلیخا میرود
تحفه رضوان اگر بر کف ندارم دور نیست
[...]
نه به می گرد کدورت از دل ما میرود
غم ازین ویرانه هم از تنگی جا میرود
بر میان نازکت اندیشه نتواند گذشت
راه باریکست پایش ناگه از جا میرود
این قدر باید به می دلبستگی، رشکست رشک
[...]
صورت شیرین اگر از لوح خارا میرود
از دل سنگین ما نقش تمنا میرود
میدود مجنون به زور عشق بر گرد جهان
آب دارد قوت از سرچشمه هرجا میرود
برنمیآید غرور حسن با تمکین عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.