محبت تو به هر دل نشست کین ننشست
دمی به هر که نشستی دگر غمین ننشست
به محفلی که تو دامن به رنجش افشاندی
مگس ز تلخی عیشم بر انگبین ننشست
همیشه گرمی خویی بر آتشم دارد
به خون نشستم و آن خوی آتشین ننشست
حجاب عشق غباری میان ما انگیخت
که از فشاندن دامان و آستین ننشست
گره به گوشه ابرو نگه به جانب غیر
به پیش دشمن خود هیچ کس چنین ننشست
تو می روی و من از اضطراب می میرم
کسی به حال چنین روز واپسین ننشست
چنان گرانی خویش از درت سبک بردم
که از سجود توام گرد بر جبین ننشست
غمی ندید ره خانه «نظیری » را
که چون بهانه خوی تو در کمین ننشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف عمیق و دردهای ناشی از عشق و جدایی میپردازد. شاعر از عشق خود و تأثیر آن بر دیگران صحبت میکند و میگوید که محبت او در دل همه نشسته، اما کینهها و رنجها نیز وجود دارند. او اشاره میکند که باوجود تلخیها و دردهایی که در عشق حس میکند، گرمی وجود معشوقش به او آرامش میدهد. همچنین، شاعر از حجاب عشق و مشکلات ناشی از آن سخن میگوید که مانع از نزدیکی میان او و معشوق شده است. در نهایت، او از احساس اضطراب و غم ناشی از جدایی و دوری از معشوقش سخن میگوید، به طوری که شدت این احساسات به حدی است که او را به مرز نابودی میکشاند.
هوش مصنوعی: محبت تو در دل هر کسی جا گرفته و خاطرهی غم از قلب او بیرون نرفته است. هر کسی که دمی به محبت تو دل داده، دیگر هیچ غمی را احساس نکرده است.
هوش مصنوعی: در جمعی که تو با ناراحتیات جو را خراب کردی، مگس به خاطر تلخی لذتم به عسل ننشسته است.
هوش مصنوعی: همیشه با وجود اینکه در میان آتش نشستهام، رفتار گرم و آتشین من ادامه دارد و این صفت آتشین از من کنار نمیرود.
هوش مصنوعی: عشق همچون غباری در میان ما قرار داده است که با تلاش و کوشش در رفتن از آن، همچنان نتوانستهایم آن را کنار بزنیم.
هوش مصنوعی: وقتی ابرو را به نشانه توجه به دیگری برافراشتهای، اما در برابر دشمن خود هیچکس چنین بیتفاوت نمینشیند.
هوش مصنوعی: تو میروی و من از نگرانی و بیتابی دارم نابود میشوم، هیچکس نیست که در چنین لحظهای به حال من برسی.
هوش مصنوعی: من به قدری خودم را سبک و آزاد از بار سنگین نیازی میدانم که وقتی به درگاه تو میآیم، حتی از خاکی که سجده میکنم، اثری بر پیشانیام نمیماند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر میگوید که هیچ غمی را در مسیر خانه «نظیری» ندیده است، زیرا خوشحالی و بهانههای خودش همیشه آماده و در انتظار او بودهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غریب کوی تو بی ناله ی حزین ننشست
نداشت صحبت و با هیچ همنشین ننشست
نه مرغ بر سر من مور نیز خانه گرفت
کسی به راه بت خویش بیش ازین ننشست
چه غم ز دامن آلوده ی منست ترا
[...]
ز خط غبار بر آن لعل آتشین ننشست
ز برق حسن، سیاهی بر این نگین ننشست
به گرد راه تو بیباک، چشم بد مرساد!
که همچو گرد یتیمی به هر جبین ننشست
به محفل تو کسی داد بیقراری داد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.