در خور اگر نییم می لعل فام را
ای کاش تر کنند به بویی مشام را
بر قدر زخم مرهم لایی نمی دهند
زان می که طعم و بوش گزد مغز و کام را
بر بام ما دریغ نپایید هفته یی
ماهی که او تمام کند ناتمام را
کس جذبه ای به کار دل ما نمی کند
تا چند سر به حلقه درآریم دام را
قسمت چنین فتاد که ترکان مست او
در دور ما به طاق نهادند جام را
خارج ز پرده دخل غلط تا به کی کنیم
مطرب به ما نداده نشان مقام را
کم لذتم که زود بریدم ز آفتاب
در خانه پختم این ثمر نیم خام را
گر جام صبح بی صفت فقر پر کنند
خورشید سرنگون نکند کاس شام را
رخت از حرم کشیدم «نظیری » به سومنات
حرمت نمانده حاجی بیت الحرام را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به اندوه و ناکامی در عشق اشاره دارد. شاعر از ناکامیهایی که در زندگی و عشق خود تجربه کرده، صحبت میکند و آرزومند است که دوستانش به او کمک کنند. او به زخمهای عاطفیاش اشاره میکند که درمانی بر آنها وجود ندارد. همچنین، حسرت بر روزهایی را میخورد که در آنها به خوشی و شادی نرسیده و احساس میکند که با وجود همه تلاشها، به سرانجامی نرسیده است. شعر به نوعی انتقاد از وضعیت خود و جامعه را نیز به تصویر میکشد و نشاندهنده ناامیدی و احساس بیگناهی است.
هوش مصنوعی: اگر ما در این دنیای زشت و بیخاصیت نباشیم، ای کاش رنگ لعل و زیبایی آن را با بویی خوش برای مشام ما شیرینتر کنند.
هوش مصنوعی: داروی مناسب برای دردها به اندازه زخم اهمیت ندارد، چرا که آن نوشیدنی که عطر و طعمش باعث لذت و خوشی میشود، میتواند مغز و کام را به وجد آورد.
هوش مصنوعی: ماه کامل به طور ناگهانی در آسمان نمایان میشود و هر آنچه ناتمام مانده را به پایان میرساند، اما در بام ما این زیبایی ناپایدار است و چندان در دسترس نیست.
هوش مصنوعی: هیچکس توجهی به حال دل ما نمیکند، تا زمانی که ما برای گرفتار کردن او تلاش کنیم.
هوش مصنوعی: سرنوشت چنین رقم خورده که ترکهای عاشق او در اطراف ما، جام را به نشانه شادی و جشن به بالا نگه داشتهاند.
هوش مصنوعی: تا کی باید در سایه و دور از حقیقت باشیم؟ چرا باید ادامه بدهیم به شنیدن نواهایی که نشاندهنده مقام و جایگاه ما نیستند؟
هوش مصنوعی: لذت زیادی از بودن در آفتاب نداشتم که زود از آنجا دور شدم و در خانه شروع به پختن این میوه خام کردم.
هوش مصنوعی: اگر فقر و نداری را با نوشیدنی صبح پر کنند، خورشید نمیتواند کاسه شام را خراب کند.
هوش مصنوعی: من از حرم بیرون آمدم و به سومنات رفتم، چون دیگر حرمت و حرمتداری برایم باقی نمانده است، حتی حاجیهایی که به بیت الحرام میروند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جورست پیشه گنبد فیروزه فام را
آخر غلام توست، ادب کن غلام را
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای می لعلفام را
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالیمقام را
عَنقا شکار کَس نشود دام بازچین
[...]
در باز شد ز میکده ناموس و نام را
ساقی صلای باده بگو خاص و عام را
مست و خراب و بیخودم ای پیر می فروش
بنمای راه میکده مستان جام را
دریاب ساقیا بدو جامی دگر مرا
[...]
در گردش آورید می لعلفام را
زین بیش خشک لب مپسندید جام را
از بسکه سست گشته تن مبتلا مرا
سازد هوای چشم زدن توتیا مرا
تا رو نهد به پای تو، قالب تهی کند
رشک است بر سعادت آن نقش پا مرا
تا دل بیاد آن گل رخسار بسته ام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.