میروم جایی که غم آنجا ز دلها میرود
ناله از هرجا که میخیزد به آنجا میرود
بعد جان دادن به دنبال اجل بینم چنانک
گوییا صد یوسف از پیش زلیخا میرود
تحفه رضوان اگر بر کف ندارم دور نیست
تا به مرگ از طفلیم ایمان به یغما میرود
شاید ار دردی به محتاجان فروشد میْفروش
هرکه را یک درهمست آنجا به سودا میرود
من نخواهم رفت اما بهر تسکین دلش
هرکجا بینید گوییدش که فردا میرود
بر من اندوهی هجوم آورده از هجران او
کز درش تا میروم دل در ته پا میرود
میروم نوعی ز کوی او که پنداری به خشم
صدکس از پیش و پسم بهر تقاضا میرود
گر ز لوح چهره لیلی همی آرد سبق
خاطر شوریده مجنون به صحرا میرود
شهر و صحرا ار «نظیری » سوخت از آه وداع
میرود نوعی که پنداری ز دنیا میرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر درباره رفتن به مکانی صحبت میکند که غم و اندوه از دلها دور میشود. او به احساسات خود درباره جدایی و مرگ اشاره میکند و میگوید که تا زمانی که به مرگ نرسیده، امیدی برای رسیدن به بهشت دارد. همچنین از درد و رنج دیگران سخن میگوید و بیان میکند که تلاش میکند به آنها کمک کند و در عین حال از درد ناشی از جدایی خود رنج میبرد. در نهایت، شاعر با توصیف حالتی هولناک، نشان میدهد که جدایی و وداع از محبوبش او را به شدت تحت فشار قرار داده و غم و اندوه او را رنج میدهد.
هوش مصنوعی: من به جایی میروم که غم و اندوه از دلها پاک میشود و هر نالهای که بلند میشود، به آنجا میرسد.
هوش مصنوعی: پس از پایان زندگی و در هنگام نزدیک شدن به مرگ، احساس میکنم که گویی صدها یوسف از پیش زلیخا در حال گذر هستند.
هوش مصنوعی: اگرچه من از نعمتهای بهشت چیزی ندارم، اما دور از انتظار نیست که پیش از مرگ، ایمانی که در کودکی به دست آوردهام، به تدریج از دست برود.
هوش مصنوعی: شاید اگر کسی بتواند دردی را به نیازمندان بفروشد، هر کس که یک درهم دارد به آنجا میرود تا خرید و فروشی انجام دهد.
هوش مصنوعی: من قصد رفتن ندارم، اما برای اینکه او راحت شود، هر جا که او مرا ببیند، میگویم فردا میروم.
هوش مصنوعی: اندوهی شدید از دوری او بر من چیره شده است، به طوری که هر بار که میخواهم از در او خارج شوم، دلم به شدت غمگین و افسرده میشود.
هوش مصنوعی: من به طریقی از کوی او میروم که انگار به خاطر خشم و تنش، بارها و بارها از جلو و عقب به سمت او میروم تا چیزی درخواست کنم.
هوش مصنوعی: اگر تصویر لیلی از دل مجنون بیرون بیاید، او را به بیابان میکشاند.
هوش مصنوعی: اگر شهر و بیابان به خاطر آه وداع «نظیری» بسوزد، نوعی احساس میکنی که انگار دنیای انسان در حال پایان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه هردم سیل اشک ما به دریا میرود
خوشدلم از جانب او هرچه بر ما میرود
گفتمش ای دیده این گوهرفشانی تا به کی
گفت میرانیم در ایّام او تا میرود
سرو قدّا بر حذر باش و خرامان کم خرام
[...]
جان هلاک از شوق و یار از دیه ما میرود
تشنه مردم چشمه حیوان به صحرا میرود
گرد و دین در فراقش از ملاحت سوخت سوخت
یار من یا رب سلامت باد هرجا میرود
در دو عالم هر کجا صیدی بود نخجیر اوست
[...]
نه به می گرد کدورت از دل ما میرود
غم ازین ویرانه هم از تنگی جا میرود
بر میان نازکت اندیشه نتواند گذشت
راه باریکست پایش ناگه از جا میرود
این قدر باید به می دلبستگی، رشکست رشک
[...]
صورت شیرین اگر از لوح خارا میرود
از دل سنگین ما نقش تمنا میرود
میدود مجنون به زور عشق بر گرد جهان
آب دارد قوت از سرچشمه هرجا میرود
برنمیآید غرور حسن با تمکین عشق
[...]
ای که در هجرت شکیبایی ز دلها میرود
هیچ میدانی که بیرویت چه بر ما میرود
تا صبا را در گلستان دیدهام آسودهام
زان که در کویت ندارد ره که آن جا میرود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.