گرفت ازسرخم خشت پیر باده فروش
چراغ عیش برون آمد از ته سرپوش
ز حرف تلخ ملامتگران نیندیشد
به گوش هرکه رسیده است بانگ نوشانوش
هزار خرقه آلوده را به قیمت می
گرفت ازره انصاف پیر باده فروش
زجوش کم نشود آب بحر ،دل خوش دار
مکن چودیگ تنک ظرف کوتهی درجوش
به آفتاب رسانیده ایم پرتو را
ز باد صبح نگردد چراغ ماخاموش
ترا که بهره زنوش است نیش چون زنبور
ازین چه سودکه داری هزار چشمه نوش؟
در آفتاب قیامت عرق نمی ریزد
ز بار خلق ندزدد کسی که اینجا دوش
مخور به هیچ دل زار و هرچه خواهی خور
بپوش چشم خود از عیب و هرچه خواهی پوش
ز جوش لاف دل چشمه ها تهی گردید
درین دو هفته که دریای مانشست ازجوش
فغان که تشنه لبان سخن نمی دانند
که کار تیغ دو دم می کندلب خاموش
خموش بگذر ازین خاکدان چو سایه ابر
مکن چو سیل ز پست و بلند راه خروش
شراب تلخ کجا چاره تو خواهد کرد؟
تراکه ناله صائب نمی برد از هوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وزیر شاه بدیدار پهلوان برغوش
گرفت و داد بپیمان دوستی دل و هوش
بموسم گل و بلبل زجام و بلبله کرد
شراب گلگون از دست گلعذاران نوش
همه سعادت دستور شاه سعدالملک
[...]
ز دست مدعیان یک زمانکی شبِ دوش
شرابکی دو سه در خدمتت نکردم نوش
به روزگار شبی دیگر اتفاق افتد
که پای بوس تو حاصل کنیم و دست آغوش
بر آتش جگرم ریز یک دم آب وصال
[...]
دو هفتهٔ دگر از بوی باد مشک فروش
شود چو باغ بهشت این زمین دیبا پوش
درخت غنچه کند، غنچه پیرهن بدرد
به وقت صبح چو مرغان برآورند خروش
شود چو روی فلک پرستاره روی زمین
[...]
چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش
چو مست چشم تو گردم مرا که دارد گوش
منم غلام تو ور زانک از من آزادی
مرا بکوزه کشان شرابخانه فروش
ببوی آنک زخمخانه کوزه ئی یابم
[...]
چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به گوش
ز کس مترس و به بانگ بلند باده بنوش
سروش عاطفت از نو نوید رحمت داد
معاشران همه دادند بوسه بر سر و روش
به خواب شیخ حرم دید دوش مستی را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.