گهی بر فرش سنبل، گاه بر روی گیا افتم
نسیم ناتوانم تا کجا خیزم کجا افتم
نی کلکم ز حسن روی گل، منقار بلبل شد
مباد از طرف گلشن دور افتم کز نوا افتم
به هر بانگ سرودی خاطرم آشفته می گردد
گلم گویی، که از آمد شد باد صبا افتم
حدیث دام زلفی می کنم، دزدیده دزدیده
دلم را خار خاری هست ترسم در بلا افتم
گرم صد بار سوزی، باز بر گرد سرت گردم
نیم پروانه، کز یک سوختن از دست و پا افتم
به محرومی و بی قدری خضرم گریه می آید
چو در فکر شهیدان تو در روز جزا افتم
«نظیری » بی خود از بزم وصال یار می آیم
عجب کیفیتی دارم، ندانم تا کجا افتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیان کنندهی احساسات عمیق و پیچیدهی شاعر است. او از زیباییهای طبیعت، عشق و دلمشغولیهای درونیاش سخن میگوید. در بخشهایی از شعر، شاعر به توصیف زیبایی گلها و نغمههای پرندگان پرداخته و از اضطراب و آشفتگی ناشی از این زیباییها صحبت میکند. او به دست دادن به احساسات و ترس از فراق و جدا شدن از معشوق را نیز بیان میکند، و دلتنگی و غم ناشی از نابودی و فقدان را در خود احساس میکند. در نهایت، شاعر به حالت ناپایداری و بیخبری از سرنوشت خود اشاره میکند و حالتی از حیرت و سردرگمی را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: گاهی بر فرش زیبایی و گاهی بر روی گیاهان استراحت میکنم. نسیم ضعیف به من میگوید تا کجا باید بروم و کجا باید استراحت کنم.
هوش مصنوعی: همه شما زیبایی روی گل را دارید، اما من نمیخواهم از طرف گلستان دور شوم، زیرا ممکن است با دوری از آن، صدایم را از دست بدهم.
هوش مصنوعی: هر صدایی که میشنوم، باعث میشود حواسم به هم بریزد و مثل گلی که از وزش باد صبا به زمین بیفتد، احساس ضعیفی میکنم.
هوش مصنوعی: در اینجا گوینده درباره زیباییهای زلف محبوبش سخن میگوید و ابراز میکند که به خاطر جذابیت آن، دلش را به طرز نامحسوس و ناآگاهانهای دزدیدهاست. همچنین، او نگران است که این جذابیت ممکن است او را به دردسر بیندازد و از آن آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: اگر بارها بسوزم، باز هم دور تو میچرخم، مانند پروانهای که از یک بار سوختن، از دست و پایش میافتد.
هوش مصنوعی: به خاطر کمبودها و ناچیزی خودم به شدت غمگین میشوم، وقتی به یاد شهیدان تو در روز قیامت میافتم.
هوش مصنوعی: از میهمانی وصال معشوق به طور بیدلیل بیرون میآیم. واقعا حالتی دارم که نمیدانم تا کجا ممکن است این حالت ادامه داشته باشد یا به کجا بروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه آن جنسم که در قحط خریدار از بها افتم
همان خورشید تابانم اگر در زیر پا افتم
به ذوق ناله من آسمان مستانه می رقصد
جهان ماتم سرا گردد اگر من از نوا افتم
درین دریای پرآشوب پنداری حبابم من
[...]
نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا افتم
نداند سجده بت، از برهمن گر جدا افتم
به صد شمشیر، کوته کی شود دست تمنایم
سر ببریده فتراک تو جوید، گر ز پا افتم
نمیخوانم فسون عقل تا صید جنون گردم
[...]
ز شوقت گاه در دنبال گل همچون صبا افتم
گهی بر دست و پای گلرخان همچون حنا افتم
دگر راهی نهاده شوق در پیشم که از شادی
به پای خویشتن در هر قدم چون نقش پا افتم
درین ضعفم مددکاری به راه شوق میباید
[...]
چه سان منزل شناس راه دل باشم، که از سستی
کنم گر سعی پیش افتادن از خود، بر قفا افتم
نیایم در نظر از ناتوانی هر کجا افتم
چنان از دیده پنهانم که ترسم در بلا افتم
ره افتادگی پیمودهام تا پلّة آخر
ازینجا هم اگر افتم نمیدانم کجا افتم
تنم تاریست بر ساز غمت اما محالست این
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.