گنجور

 
نظیری نیشابوری

چه منت از مدد روزگار بر سر ما

که حسن فطرت اصلی نمود جوهر ما

به شعر و شاهدم از کودکی نظربازیست

که عشق خیزد از آب و هوای کشور ما

ز ذوق ما نشود باخبر مذاق سقیم

درست ذایقه داند عیار شکر ما

کمان لعب به زه کرده در کمین بودم

که طایری ننشیند به بام منظر ما

متاع راحت و شادی ما به غارت داد

چه فتنه بود که ناگه درآمد از در ما

کدام عربده انگیز طرح جنگ انداخت

که سنگ تفرقه آمد به جام و ساغر ما

کسی شکفته ز معجون آب و گل نشود

سرشته اند به غم طینت مخمرها

غش وجود به اکسیر عشق زایل کن

که زر شود مست از کیمیای احمر ما

ستاره دل عاشق نهان کند خورشید

کز آفتاب فروزان ترست اختر ما

گداختیم ز دود خمار نایابی

به یک دو جرعه کس آبی نزد به اخگر ما

نوا برآر و درین پرده کن «نظیری » رقص

که هست دلبر ما از الست دلبر ما

 
 
 
رودکی

به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا

به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی

عنصری

دل مرا عجب آید همی ز کار هوا

که مشک‌بوی سلب شد ز مشک‌بوی صبا

ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک

چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا

درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست

[...]

قطران تبریزی

بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا

تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا

دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست

تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا

بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا

چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا

چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم

که نیست یک شب جان مرا امید بقا

چو شمع زارم و سوزان و هر شبی گویم

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما

به دلبری دل ما را همی زنی یغما

چو تو نگار دل افروز نیست ‌در خَلُّخ

چو تو سوار سرافراز نیست در یغما

غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه