شاهدی بر سر این کوچه پدیدار شده
هر که زین راه گذشتست گرفتار شده
گل که خندان و شکفتست به این می نازد
که به پای دلش از کوچه ما خار شده
گر بارزی که مقیم سر کویش گردی
بس غریبان نگری بی دل و بی یار شده
بس کند غارت هندو و مسلمان زلفش
بر سر کوش به هم سبحه و زنار شده
آشیان همه مرغان چمن ویران کرد
که به شب نرگسش از زمزمه بیدار شده
ماه کنعان سفری کرد که بازاری دید
یوسف ماست که راهش همه بازار شده
صد حسین از لب او شربت کامی نچشید
بر سر کویش ازین عربده بسیار شده
هر که را جان و دلی هست کند در کارش
زود بینی دو جهان بر سر این کار شده
هجر و مخموری همسایه «نظیری » سهل است
بخت آن مست که در میکده هشیار شده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خداوند یکی یار جفاکارش ده
دلبری عشوه ده سرکش خون خوارش ده
تا بداند که شب ما به چه سان میگذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده
چند روزی جهت تجربه بیمارش کن
[...]
آنکه میخواست مرا بیدل و بییار شده
زود بینم چو خودش عاشق و غمخوار شده
اثری هم بکند زود یقین، میدانم
گریه های شب این دیدهٔ بیدار شده
مددی نیست که دیگر به منش باز آرد
[...]
هیچ کس را نشود دنیی و دین جمع به هم
وای آن کس که به دنییست گرفتار شده
لفظ دین بر سر دینار چه باشد یعنی
دین دنیی طلبان در سر دینار شده
سبزه اش پرده حسن گل رخسار شده
خط آزادی دلها گرفتار شده
عاشقان کرده همه ترک طلبکاری او
همه را او ز سر شوق طلبکار شده
همه منتظران قطع نظر کرده از او
[...]
یارب آشفتگی زلف به دستارش ده
چشم بیمار بگیر و دل بیمارش ده
تا به ما خسته دلان بهتر ازین پردازد
دلی از سنگ خدایا به پرستارش ده
چاک چون صبح کن از عشق گریبانش را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.