گنجور

 
صائب تبریزی

تا سوخت به داغ تو محبت جگرم را

گلهای چمن آینه کردند پرم را

از موج حلاوت دل مرغان چمن سوخت

هر چند فشاندند به خامی ثمرم را

آن در یتیمم که درین قلزم خونخوار

از موج خطر شانه بود موی سرم را

بوی جگر سوخته زد خیمه به صحرا

تا شوق برون داد ز خارا شررم را

دلبستگیی با لب پرخنده ندارم

ترسم نگذارند به من چشم ترم را

بسیار به تنگم ز پریشانی پرواز

کو دام که شیرازه کند بال و پرم را؟

بر خاطر موج است گران، دیدن ساحل

یارب تو نگه دار ز منزل سفرم را!

افسوس که در دامن این لاله ستان نیست

داغی که خبردار نماید جگرم را

دیدند به دوشم نمد فقر گران نیست

از بال هما اره کشیدند سرم را

چون لاله درین باغ ندانم به چه تقصیر

بر داغ نهادند بنای جگرم را

صائب نشود خشک به خورشید قیامت

بر خاک نویسند اگر شعر ترم را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۸۰۷ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
نظیری نیشابوری

تمکین خرد برد ز سر شور و شرم را

پیری برهاند از شب غفلت سحرم را

مانند ترنجم که خزان است بهارش

دم سردی دی تازه کند برگ و برم را

تا سدره بپرم اگرم در بگشایند

[...]

فیاض لاهیجی

از گریه خلاصی نبود چشم ترم را

کردند بحل بر مژه خون جگرم را

شمشیر تو از جیب برآورد سرم را

دام تو به پرواز درآورد پرم را

پرواز هوایش نه باندازة بالست

[...]

سحاب اصفهانی

افزود جفای بت بیدادگرم را

زین به چه اثر بود دعای سحرم را؟

او از همه کس در طلب مژده مرگم

من هر دم ازین شاد که پرسد خبرم را

وقتی که ز کوی تو برد سیل سرشکم

[...]

رشحه

دردا که بود خاصیت این چشم ترم را

کز گریه ز روی تو ببندد نظرم را

دل بستگیم تازه به دام تو شد اکنون

کز سنگ جفا ریخته‌ای بال و پرم را

افسر کرمانی

در دام گرفتند و شکستند پرم را

وانگاه به بازیچه بریدند سرم را

ای کاش سرم را که به بازیچه بریدند،

بریان ننمودند بر آتش جگرم را

عالم همه طوفان شود، ای وای به مردم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه