گنجور

 
صائب تبریزی

تخمی است دوستی که در آب و گل تو نیست

شمعی است روی گرم که در محفل تو نیست

چون سرو در سراسر این باغ دلفریب

آزاده ای کجاست که پا در گل تو نیست؟

در کان عقل و مخزن عشق و بساط حسن

لعلی نیافتیم که خونین دل تو نیست

یارب چه منعمی، که ندارد جهان خاک

دریای گوهری که به کف سایل تو نیست

بر روی آفتاب چرا تیغ می کشد؟

ابروی ماه عید اگر مایل تو نیست

در جلوه گاه حسن تو هر روز آفتاب

چون می تپد به خاک، اگر بسمل تو نیست؟

دل خانه تو از دگران می کند سراغ

هر چند غیر گوشه دل منزل تو نیست

نور ظهور، حق خس و خار بینش است

ورنه کدام پرده دل، محمل تو نیست؟

نازست سد راه، وگرنه در اشتیاق

فرقی میانه دل ما و دل تو نیست

صائب به لطف عام تو دارد امیدها

هر چند صید لاغر او قابل تو نیست

 
 
 
بابافغانی

آتشکده دلی که درو منزل تو نیست

بتخانه کعبه یی که درو محمل تو نیست

مردن در آرزوی تو خوشتر ز عمر خضر

خود زنده نیست آنکه دلش مایل تو نیست

چون در میان گرمروان سر در آورد؟

[...]

نظیری نیشابوری

در خون دیده گشته تنم بسمل تو نیست

زین مرحمت ملاف که کار دل تو نیست

از آبگینه حوصله ما تنک تر است

صبر از دلی طلب که درو منزل تو نیست

گویا دوانده ریشه نهال محبتم

[...]

مشتاق اصفهانی

جز جور کار طبع به کین مایل تو نیست

تخمیست دوستی که در آب و گل تو نیست

آن صید افکنی تو که روح‌القدس سزد

در خاک و خون تپد که چرا بسمل تو نیست

گفتی چه جویی از در دل‌ها عبث مرا

[...]

طبیب اصفهانی

برگیر مهر از آنکه بکام دل تو نیست

برکن دل از کسی که دلش مایل تو نیست

تا چند گوئیم که بخوبان مبند دل

ناصح ترا چکار، دل من دل تو نیست

دادی نویدی وصلم و خرسند نیستم

[...]

سحاب اصفهانی

با آنکه هیچ میل کسی در دل تو نیست

کس نیست در جهان که دلش مایل تو نیست

گر داشت بود شامل حال رقیب هم

عیب تو نیست رحمی اگر در دل تو نیست

ای بحر عشق تا چه خطرناک لجه ای

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه