هردم از شوق عدم ناله و فریاد زنم
نه حبابم که گره بیهده بر باد زنم
جوهر ذاتی من موجه دریای بقاست
پیچ و خم چند درین بیضه فولاد زنم؟
نعل من پیش محیط است در آتش چون سیل
تا به دریا نرسم ناله و فریاد زنم
این قیامت که من از هستی ناقص دیدم
نیست ممکن که به محشر در ایجاد زنم
چه گشادم ز جنون شد که خردمند شوم؟
از خرابات چه دیدم که به آباد زنم؟
چهره ساخته ماه دلم کرد سیاه
می روم صیقلش از حسن خداداد زنم
چون کسی نیست که باری ز دلم بردارد
چون جرس چند درین قافله فریاد زنم؟
صائب این زمزمه ها از سر بیدردی نیست
که صلا از نفس گرم به صیاد زنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از شوق و عدم مینالد و در کالبدی از درد و بیقراری به توصیف احساسات خود میپردازد. او خود را در دریاچهای از بقا میبیند و میخواهد به حقیقتی عمیقتر برسد. از شدت درد و تنهایی، ناله و فریاد سر میدهد و از ناکامیهای خود در زندگی میگوید. شاعر از تجربههای تلخ و احساس جنون سخن میگوید و به دنبال آرامش و زیبایی است. در نهایت، میفهمد که هیچکس بار سنگین دل او را نمیتواند بردارد و او مجبور است با فریاد، حال و روز خود را بازگو کند.
هوش مصنوعی: هر لحظه از شوق نیستی و عدم جوش و ناله میزنم، اما من مثل حباب نیستم که بیفایده و بیهوده به باد منتقل شوم.
هوش مصنوعی: وجود اصلی من ریشه در عمق بقاء دارد. آیا برای عبور از چالشهای زندگی باید از سختیها و پیچیدگیهای این جهان عبور کنم؟
هوش مصنوعی: نعل من در دستان محیط قرار دارد و من در آتش مانند سیلی هستم. تا زمانی که به دریا نرسم، ناله و فریاد میزنم.
هوش مصنوعی: من در این دنیا، عواقب و چگونگی زندگی را به گونهای ناپسند و نادرست تجربه کردهام و حالا نمیتوانم تصور کنم که در روز قیامت، بتوانم موجودی دیگر بسازم.
هوش مصنوعی: آیا این دیوانگی من باعث شده است که عاقل شوم؟ چه تجربهای از مکانهای خراب و ویران به دست آوردهام که میخواهم به آبادانی بروم؟
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چهرهاش، دل من غمگین و تیره شده است. میخواهم با صفای محبت و لطف خدا، این غم را از دل بیرون کنم.
هوش مصنوعی: وقتی هیچکس نیست که بار سنگینی از دل من بردارد، چه فایدهای دارد که مثل زنگ در این کاروان فریاد بزنم؟
هوش مصنوعی: صائب میگوید که این نالهها و زمزمهها به خاطر بیدردی و بیاحساسی نیستند، بلکه من به خاطر عشق و علاقهام به صیاد، صدای خود را به او میرسانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم
سوختم چند گره بیهده بر باد زنم
منکه از طالع شوریده خود در بدرم
از که نالم چکنم پیش که فریاد زنم
غم دل چند خورم کی بود آنروز که من
[...]
تا به کی خیمه چو گل بر گذر باد زنم
عهد خوبی گذران بینم و فریاد زنم
حاصل مزرع آفت زدگان است آن گنج
من غلط قرعه به ویرانه و آباد زنم
بیش ازین شور نمی گنجد اگر کان نمک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.