گنجور

 
نظیری نیشابوری

اخترشناس در روش بخت من گم است

مشکل فتاده کار نه در دست انجم است

دوران صلای تفرقه داد و شراب ما

یک پاره در صراحی و یک پاره در خم است

ساقی چو فیض اوست همه صرف او کنیم

این جرعه‌ای که در ته جام تکلم است

شیرین نکرده خنده شادی مذاق کس

گل نیز تلخ گشته زهر تبسم است

باشد به ناامیدی خویشم محبتی

کاو آشنای گوشهٔ چشم ترحم است

آسودمی اگر به خودم کس گذاشتی

از جور او کشنده‌ترم رحمِ مردم است

ناخن همیشه در جگر خاره می‌زنم

دیری‌ست رخش سعی مرا سنگ در سم است

کی سر ز کار بسته برآرم که چرخ را

دوران نماند و رشتهٔ امید من گم است

گفتار بی‌نتیجه «نظیری» نمی‌خرند

عودی که سوزد و ندهد بوی هیزم است

 
 
 
کانال تلگرام گنجور
مجیرالدین بیلقانی

عهدیست تا نصیبهٔ ما از جهان غم است

حال دل از فلک چو فلک نیک بر هم است

در عالم از فراغتِ خاطر اثر نماند

آری مگر فراغت از آن سوی عالم است؟

در مدت جوانی و در عهد کودکی

[...]

خاقانی

ای شاه بانوی ایران به هفت جد

اقلیم چارم از تو چو فردوس هشتم است

بلقیس روزگار توئی کز جلال و قدر

شروان شه از کمال سلیمان دوم است

خود خاتم بزرگ سلیمان به دست توست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
ظهیر فاریابی

شاها درِ تو قبله شاهان عالم است

گردون تو را مسحر و گیتی مسلم است

مقصود آفرینش عالم تویی از آنک

ذات مطهرت سبب نظم عالم است

هم چشم مهر و ماه به روی تو روشن است

[...]

سعدی

کارم چو زلف یار پریشان و دَرهم است

پشتم به‌سان ابروی دل‌دار پرخَم است

غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت

«این شادی کسی که در این دور خُرم است»

تنها دل من‌ست گرفتار در غمان

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

تا دور آفرینش و تا عمر عالم است

پیوند عشق و عاشق و معشوق با هم است

گر سرّ این رموز بدانی وجود عشق

پیش از سرشتن گِل حوا و آدم است

آدم تویی به نقد و گر ناقدی تو را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه