شکوه نقصان داشت فصلی از میان انداختم
نرخ ارزان بود کالا در دکان انداختم
از کفم سررشته گفتار بیرون رفته بود
هر گره کز دل گشادم بر زبان انداختم
تا مگر این بخت سرکش زودتر جایی رسد
هر کجا ره شد نگون از کف عنان انداختم
راهبر دلال کالا بود و رهزن مشتری
در میان راه بار کاروان انداختم
ساخت نوعی جذبه کارم را که معلومم نشد
کی صنم از جیب و زنار از میان انداختم
ثابت اندازی ز صافی نظر شد ورنه من
بی پر و پیکان خدنگی بر نشان انداختم
طعم حنظل را به عادت راست کردم در مذاق
من که شکر را ز تلخی از دهان انداختم
شمع را گفتم: چرا منظور هر محفل شدی؟
گفت: از بالا نظر بر آستان انداختم
در پناه گریه و عجزم «نظیری » بعد ازین
جعبه خالی کرده بر دشمن کمان انداختم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و تجربیات شخصی شاعر میپردازد. او از نقصانها و مشکلات زندگی سخن میگوید و تلاش میکند با بیان احساساتش، آرامشی پیدا کند. شاعر کالاهایی را که در زندگیاش در حال از دست دادن هستند، به دکان انداخته و در جستجوی راهی برای بهتر شدن است. او اشاره میکند که هر گرهای که از دلش گشوده میشود، به زبانش میآید و سعی میکند بر سختیها غلبه کند. در ادامه، از تلاشهایش برای رسیدن به خوشبختی و تمرکز بر خود، حتی در شرایط چالشبرانگیز میگوید. شاعر به نوعی جذبه و استواری در کارهایش اشاره میکند و در نهایت از جعبه خالیای سخن میگوید که برای مقابله با دشمنانش به کار میگیرد. فارسی روان این شعر تأملی عمیق بر زندگی، امید و مبارزه با دشواریهاست.
هوش مصنوعی: برای اینکه حرفی از ضعف و ناتوانی کسی را بیان کنم، فصلی از آن را کنار گذاشتم و چون قیمت اجناس در فروشگاه پایین بود، آن را به فروش گذاشتم.
هوش مصنوعی: حس گفتمان و علم کلام از دستم خارج شده بود و هر مشکلی که از دل حل میکردم، آن را بر زبان میآوردم.
هوش مصنوعی: به امید آنکه این بخت ناآرام هر چه زودتر به مکان مشخصی برسد، من هر جا که راه باشد، کنترل و اختیار خود را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: راهنما کسی بود که کالاها را میفروخت و در بین راه، مشتریان را فریب میداد. من در میانه مسیر بار کاروان را گذاشتم.
هوش مصنوعی: نوعی جاذبه و کشش در کارم ایجاد کردهام که نمیدانم چه زمانی محبوبم را از جیبم و زندگیام کنار گذاشتهام.
هوش مصنوعی: شما با بینش واضح و خالص خود میتوانید به راحتی حقیقت را درک کنید؛ در غیر این صورت، من با تمام نیرو و قدرت خود میتوانم نشانههایی از شجاعت و دلیریام را به نمایش بگذارم.
هوش مصنوعی: من طعم تلخ و苦ناک میوهی حنظل را با عادت گرفتن به آن، به گونهای در گوشهی ذائقهام جا دادم که دیگر شیرینی را از این تلخی حس نمیکنم.
هوش مصنوعی: به شمع گفتم چرا مرکز توجه هر جمعی هستی؟ او پاسخ داد: زیرا با نگریستن از بالا، نور خود را بر درگاه میافکنم.
هوش مصنوعی: در سایهی اشک و ناتوانیام، من که نظیری هستم، تصمیم گرفتهام که به دشمنم مقابله کنم و به جای ترس، به او حمله کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتگوی عشق را من در میان انداختم
طرح جوهر من به شمشیر زبان انداختم
نامی از شور محبت بر زبانها مانده بود
این نمک من در خمیر خاکیان انداختم
داشت بردورهدف جولان خدنگ اهل فکر
[...]
شب خدنگ ناله ای بر آسمان انداختم
بی نشان تیری به آن تاریکدان انداختم
بس که گردیدم به شرح بینوایی مضطرب
آنچه اصل مدعا بود از میان انداختم
همچو شمع از سوزناکیهای حرف اشتیاق
[...]
بیتو خود را بس که از تاب و توان انداختم
بار هستی بود بر دوشم گران، انداختم
هر نهالی از فغانم گشت نخل ماتمی
در گلستانی که طرح آشیان انداختم
رهروان عشق را داغ از سرشگ افتاده بود
[...]
در قفس خود را بیاد آشیان انداختم
ناله سر کردم که آتش در جهان انداختم
با کمال ناامیدی، حرف وصل یار را
آنقدر گفتم، که خود را در گمان انداختم
مطرب از فرهاد و مجنون، حرف عشقی میزند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.