ای آه جگرسوز ز شست تو خدنگی
کوه الم از دامن صحرای تو سنگی
در دشت خطرناک تو هر خار سنانی
از بحر پرآشوب تو هر موج نهنگی
گردون سراسیمه و این خاک گرانسنگ
در کوچه سودای تو دیوانه و سنگی
در راه تمنای تو ارباب طلب را
عمر ابد و مرگ، شتابی و درنگی
صحرایی سودای تو هر نافه بویی
سودایی صحرای تو هر لاله رنگی
برقی که ازو طور به زنهار درآید
از نرگس مژگان تو رم خورده خدنگی
با شوخی چشم تو رم چشم غزالان
در دیده روشن گهران آهوی لنگی
موجی که بود سلسله جنبان تلاطم
با شوخی مژگان تو همچون رگ سنگی
یاقوت ز شرم لب رنگین سخن تو
چون چهره خجلت زده هر لحظه به رنگی
از حسن پر از شیوه آن کان ملاحت
قانع نتوان گشت به صلحی و به جنگی
از بار شکوه تو بود خامه صائب
چون سبزه نورسته نهان در ته سنگی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در هیچ مقامم نگذارد به درنگی
از بوی به بویی برد از رنگ به رنگی
بالاتر ازین طور تجلی قدمی چند
دارد ارنی گوی دگر هر سر سنگی
شوق تو زنان را به سر کوی برآرد
[...]
هر لحظه خرابم کند آن چشم به رنگی
با فتنه شهری چند کند خانه تنگی؟
جز عافیتم نیست به سودای تو ننگی
ای خاک برآن سرکه نیرزید به سنگی
انجام خرام تو شکار افکن دل بود
ازسرو، چمن هم به جگر داشت خدنگی
مخمور لبت گر چمنش نشئه رساند
[...]
ای کعبهٔ جان از تو کلیسای فرنگی
بی یاد تو دل را دو جهان سینهٔ تنگی
جان دیده از آن نرگس عیار فریبی
دل خورده از آن غمزهٔ خونخوار خدنگی
دیری ست که شرمنده ام از سبحه، چه سازم؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.