ای آه جگرسوز ز شست تو خدنگی
کوه الم از دامن صحرای تو سنگی
در دشت خطرناک تو هر خار سنانی
از بحر پرآشوب تو هر موج نهنگی
گردون سراسیمه و این خاک گرانسنگ
در کوچه سودای تو دیوانه و سنگی
در راه تمنای تو ارباب طلب را
عمر ابد و مرگ، شتابی و درنگی
صحرایی سودای تو هر نافه بویی
سودایی صحرای تو هر لاله رنگی
برقی که ازو طور به زنهار درآید
از نرگس مژگان تو رم خورده خدنگی
با شوخی چشم تو رم چشم غزالان
در دیده روشن گهران آهوی لنگی
موجی که بود سلسله جنبان تلاطم
با شوخی مژگان تو همچون رگ سنگی
یاقوت ز شرم لب رنگین سخن تو
چون چهره خجلت زده هر لحظه به رنگی
از حسن پر از شیوه آن کان ملاحت
قانع نتوان گشت به صلحی و به جنگی
از بار شکوه تو بود خامه صائب
چون سبزه نورسته نهان در ته سنگی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با بیان احساساتی عمیق و عاشقانه، به توصیف زیباییها و معماهای عشق میپردازد. شاعر از درد و رنج ناشی از عشق سخن میگوید و زیبایی معشوق را با تصاویری طبیعی و خیالپردازانه مانند کوه، دشت و دریا توصیف میکند. هر بیتی به نوعی نشاندهنده شگفتی، شگفتزگی و گاهی تنهایی و غم ناشی از عشق است. همچنین شاعر به تأثیر عمیق نگاه و مژگان معشوق بر خودش و دیگران اشاره میکند و نشان میدهد که چطور این زیبایی میتواند آشفتگی و التهابی در دلها ایجاد کند. در نهایت، این شعر به نوعی از عجز انسان در برابر جاذبههای عشق و زیباییهای آن اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای آهی که دل را میسوزاند، آیا تیر کوه الم از دامن بیابان تو سنگی وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: در دشت خطرناکی که تو قرار داری، هر خار و تیغی خطرناک است و در دریای پرهیاهوی تو، هر موجی و هر حرکت چیزی مثل نهنگ میتواند تهدیدآمیز باشد.
هوش مصنوعی: آسمان در حالتی پریشان و ناآرام است و این زمین با ارزش و قیمتی، در کوچهها فقط به خاطر تو دیوانه و خشمگین میشود.
هوش مصنوعی: در مسیر هدف و آرزوی تو، برای کسانی که در جستجوی خواستههای خود هستند، نه زندگی دائمی اهمیتی دارد و نه مرگ، بلکه تنها اشتیاق و دوری از رسیدن به آن هدف مهم است.
هوش مصنوعی: در بیابانی که پر از یاد توست، هر نسیم بوی عشق تو را میرساند و هر گل لالهای رنگی به خود گرفته که یادآور زیباییهای توست.
هوش مصنوعی: برقی که از کوه طور میتابد (و باعث ترس و احتیاط میشود)، همانند تیرکمانی است که از مژگان نازک تو نشأت میگیرد و به دل انسان ضربه میزند.
هوش مصنوعی: با ناز و شوخی نگاه تو، همانند چشمان غزالان، زیبایی و روشنایی در چشمانم را به هم میزنید و مرا به هویتی سردرگم و بیقرار تبدیل میکنید.
هوش مصنوعی: موجی که حرکت و تلاطم را به همراه دارد، با ناز و شوخی چشمان تو، به مانند رگی در سنگ است.
هوش مصنوعی: یاقوت از شرم لبهای تو، رنگین و زیباست، درست مثل چهرهای که از خجالت مدام تغییر رنگ میدهد.
هوش مصنوعی: زیبایی او به قدری فراوان و جذاب است که نمیتوان با صلح یا جنگی رضایت او را جلب کرد.
هوش مصنوعی: از زیبایی و عظمت توست که قلم صائب به زیبایی مینویسد، مانند سبزهای تازه که در زیر سنگی پنهان شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در هیچ مقامم نگذارد به درنگی
از بوی به بویی برد از رنگ به رنگی
بالاتر ازین طور تجلی قدمی چند
دارد ارنی گوی دگر هر سر سنگی
شوق تو زنان را به سر کوی برآرد
[...]
هر لحظه خرابم کند آن چشم به رنگی
با فتنه شهری چند کند خانه تنگی؟
جز عافیتم نیست به سودای تو ننگی
ای خاک برآن سرکه نیرزید به سنگی
انجام خرام تو شکار افکن دل بود
ازسرو، چمن هم به جگر داشت خدنگی
مخمور لبت گر چمنش نشئه رساند
[...]
ای کعبهٔ جان از تو کلیسای فرنگی
بی یاد تو دل را دو جهان سینهٔ تنگی
جان دیده از آن نرگس عیار فریبی
دل خورده از آن غمزهٔ خونخوار خدنگی
دیری ست که شرمنده ام از سبحه، چه سازم؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.