شد استخوان ز دورِ فلک توتیا مرا
باری دگر نماند درین آسیا مرا
درویشیم به سایهٔ دیوار میبرد
هر چند زیرِ بال خود آرد هما مرا
فارغ ز کامِ هر دو جهانم که کرده است
حیرانیِ جمالِ تو بیمدّعا مرا
دُرِّ یتیم را چه شناسد صدف که چیست
سهل است اگر سپهر نداند بها مرا
مهمانِ کِشتِ خویشم، اگر نیک اگر بد است
حاشا که هیچ شکوه بوَد از قضا مرا
خشم است خوردنِ من و عیب است پوششم
این است از زمانه لباس و غذا مرا
در معنیم فقیر و به صورت توانگرم
چون غنچه هست خرقه به زیرِ قبا مرا
پایِ به خواب رفتهٔ کوهِ تحمّلم
نتوان به تیغ کرد ز دامن جدا مرا
از کوهِ غم اگر چه دو تا گشته قامتم
نشکسته است آبله در زیرِ پا مرا
خون در تلاشِ جامهٔ الوان نمیخورم
سالی بس است کعبهصفت یک قبا مرا
از چرخِ منّت پرِ کاهی نمیکشم
گر استخوان ز درد شود کهربا مرا
از سایهام اگر چه به دولت رسند خلق
یک مشت استخوان نبوَد چون هما مرا
صائب نبسته است کسی پای سِیرِ من
زندان شده است بندِ گران وفا مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جورست پیشه گنبد فیروزه فام را
آخر غلام توست، ادب کن غلام را
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای می لعلفام را
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالیمقام را
عَنقا شکار کَس نشود دام بازچین
[...]
در باز شد ز میکده ناموس و نام را
ساقی صلای باده بگو خاص و عام را
مست و خراب و بیخودم ای پیر می فروش
بنمای راه میکده مستان جام را
دریاب ساقیا بدو جامی دگر مرا
[...]
در خور اگر نییم می لعل فام را
ای کاش تر کنند به بویی مشام را
بر قدر زخم مرهم لایی نمی دهند
زان می که طعم و بوش گزد مغز و کام را
بر بام ما دریغ نپایید هفته یی
[...]
در گردش آورید می لعلفام را
زین بیش خشک لب مپسندید جام را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.