گنجور

 
نظیری نیشابوری

به بریدن نرود ذوق تو ز اندیشه ما

سال ها پنجه به هم داده رگ و ریشه ما

اصل ما آب ز سرچشمه تحقیق خورد

گل تسلیم و رضا آورد اندیشه ما

می منصور که در جوش ز خامی ها بود

بعد دوری به قوام آمده در شیشه ما

در خس و خار نبینیم به جز جلوه دوست

شجر وادی ایمن بود از بیشه ما

عشق آورده خلیل الله از آزر چه عجب

یا صمدگوی شود گر صنم از تیشه ما

کوه کن از هنر عشق ندارد نامی

نام ما راست که عشق است همین پیشه ما

گل برگ چمن عشق «نظیری » ماییم

نرود تا ابد از خاک رگ و ریشه ما

 
 
 
صائب تبریزی

تا چه گل ریشه دوانیده در اندیشه ما؟

که رگ ابر بهارست رگ و ریشه ما

کوه قاف از سپرانداختگان است اینجا

که دگر تیغ شود پیش دم تیشه ما؟

پایکوبان به سردار رود خود حلاج

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
طغرای مشهدی

پیش هر باد، ز بی برگی خود می نالد

در غم بند زبان نیست نی بیشه ما

پیش ازان کز عدم آید خبر لشکر نور

زنگ صف بست در آیینه اندیشه ما

اسیر شهرستانی

شیشه بر خاره به صد رنگ زدن پیشه ما

بیستون معدن الماس و جگر تیشه ما

از گل ناله زنجیر به بار آمده ایم

مگر ابریشم این ساز بود ریشه ما

گردش چشم تو صیادی دیگر دارد

[...]

سیدای نسفی

نیست آزار کسی در دل غم پیشه ما

جوی شیر است روان از دهن شیشه ما

خسرو عشق اگر بر سر انصاف آید

خون فرهاد ز شیرین طلبد تیشه ما

ما نهالیم که پرورده باغ دگریم

[...]

جویای تبریزی

دل فرهاد درد ناخن اندیشهٔ ما

آب از خون رگ سنگ خورد شیشهٔ ما

بازوی همت ما قوت دیگر دارد

می کند جلوهٔ شیرین شرر تیشهٔ ما

نالهٔ برق شکارش دل خارا بشکافت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه