گه به عشق کاکلت بر سینه سازم سنبلی
گاه سوزم در هوای عارضت بر سر گلی
کوته است ایام گلشن رایگان نتوان نشست
دیدن گل منع اگر باشد نوای بلبلی
دل که آشوبی ندارد چیست؟ کاخ بیهوا
سر که سودایی ندارد چیست؟ کاس بیمُلی
از شط غم کشتی می بر کنار آرد مگر
ورنه از تدبیر نتوان بست بر دریا پلی
فرض صبحم گر قضا گردد صبوحی کی شود
چارقل خوانم تمام شب به عشق قلقلی
نافه چین آستینم گشت و ناف گل بغل
تا برو دوشم معطر شد به مشکین کاکلی
بنده آن تاب گیسو و خم بازو شوم
همچو شاخ سنبلی پیچیده بر شاخ گلی
کعبه و زمزم زنخدان و رخش پنداشتم
دیده شد بتخانه کشمیر و چاه بابلی
فیض از ساقی «نظیری» جوی نی از سامری
خاک پای جبرئیلت هست گرد دلدلی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که در ملک سیادت خسرو دریا دلی
مفخری بر عترت مختار بی آل ولی
هر حدیث از لفظ تو دریست از دریای لفظ
از دل دریا برآید در تو دریا دلی
زینت آل حسین بن علی المرتضی
[...]
دوش برطرف چمن گلبانک می زد بلبلی
می فکند از ناله هر دم در گلستان غلغلی
کانک زیر گنبد نیلوفری دارد وطن
از گلندامی ندارد چاره و ما از گلی
محمل ما را درین وادی کجا باشد نزول
[...]
ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی
از تو دارد این مثل شهرت که شهری و گلی
می کند در دور حسنت دل همه وقتی خروش
وقت گل هرگز نباشد بلبلی بی غلغلی
زلف بر رخ به تشویش است ز آه سرد ما
[...]
سرگذشتی بشنو از من داشتم وقتی دلی
نیک رایی، مقبلی، دانش پرستی، عاقلی
دستگیرم بود همچون عقل در هر حالتی
روشنایی بخش همچون شمع در هر محفلی
از قضا ناگاه دیدم دلبری در رهگذار
[...]
میر شمس الدین محمد چون برین در سر نهاد
لطف یزدان دادش آخر اینچنین سر منزلی
در پناه ام کلثوم از وثوق خدمتست
زانکه بود آن اهل دل از روی معنی مقبلی
لاجرم گویند خلق از بهر تاریخ وفات
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.