این کعبه را بنا نه به باطل نهادهاند
بس معنی و جمال درین گِل نهادهاند
درمانده گشته است به این کار و بال عقل
هرسو هزار عقده مشکل نهادهاند
زین گل چه دیدهاند مگر حاملان عرش
کز رنج ره به بادیه محمل نهادهاند
قلزم به شور رفته و عمان نشسته تلخ
زین آب زندگی که به ساحل نهادهاند
آه این چه دوستی است که سرهای یکدگر
خویشان بریده در ره قاتل نهادهاند
خوارم مکن که ریختن آب روی را
با خون صد شهید مقابل نهادهاند
بر هرکه هوشیار بود اعتراض کن
مستان قدم به بزم تو غافل نهادهاند
بنمای رخ تمام که شاهانه چیدهاند
شاهان که خان به دعوت سایل نهادهاند
گردن بنه به تیغ «نظیری» که عاشقی
بر سر کلاه مردم عاقل نهادهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن رهروان که رو به در دل نهاده اند
بی رنج راه رخت به منزل نهاده اند
تا می توان شکست دل دوستان مخواه
کاین خانه را به کعبه مقابل نهاده اند
بسم الله ای مسیح که چندین تن عزیز
[...]
خوبان که روی بر من بیدل نهادهاند
دام از پی شکاری بسمل نهادهاند
باشد نشان پا همه خونین به کوی دوست
آنجا ز بس که کام به ساحل نهادهاند
مستان ز بحر پرخطر عشق همچو مُل
[...]
جمعی که بار درد تو بر دل نهادهاند
چون راه سر به دامن منزل نهادهاند
در دامن مراد دو عالم نمیزنند
دستی که عاشقان تو بر دل نهادهاند
پاکند از آن ز عیب نکویان که پیش رو
[...]
آن رهروان که رو به درِ دل نهادهاند
بی رنجِ راه رخت به منزل نهادهاند
درماندهٔ صلاح و فسادیم الحذر
زین رسمها که مردمِ عاقل نهادهاند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.