گنجور

 
صائب

در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد

خط ابجد بی رحمی آن غنچه دهن شد

شد آتش گل اخگر خاکستر بلبل

روزی که گل روی تو پیدا ز چمن شد

اخگر نتواند ز گریبان بدر انداخت

دستی که گرفتار سر زلف سخن شد

 
 
 
امیر معزی

زلفین تو پرحلقه و پربند و شکن شد

بند و شکن و حلقهٔ او توبه شکن شد

کارش همه فراشی و نقاشی بینم

فرّاش گل و لاله و نقاش سمن شد

آن‌کس‌ که خبر یافت‌ که مشک از ختن آرند

[...]

بابافغانی

از توبه ی من دیر مغان بیت حزن شد

مستوری من توبه ی صد توبه شکن شد

در دیده بدل گشت سیاهی بسپیدی

نظاره که ریحان ترم برگ سمن شد

از باده ی صافم نگشاید دل روشن

[...]

نظیری نیشابوری

گلزار به شهر آمد و بازار چمن شد

گوش همه کس محو غزل خوانی من شد

تا جیب گشادم که از آن نام برآرم

دیدم که صبا قاصد صد بیت حزن شد

هر دخل که می خواست کند دشمن حاسد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نظیری نیشابوری
صائب تبریزی

روزی که مرا موج نفس دام سخن شد

شدطوطی چرخ آینه وواله من شد

هر مد فغان کز دل پردرد کشیدم

شد شاخ گل وسر خط مرغان چمن شد

در خدمت آیینه دل صرف شدی کاش

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه