تمکین خرد برد ز سر شور و شرم را
پیری برهاند از شب غفلت سحرم را
مانند ترنجم که خزان است بهارش
دم سردی دی تازه کند برگ و برم را
تا سدره بپرم اگرم در بگشایند
هرچند که فرسوده قفس بال و پرم را
کوتاهی عیشم پی پند دگران است
دهر از پی تأدیب بردشاخ ترم را
در هر قدمی صد خطرم بر سر راهست
وز بهر اقامت نه مقامی سفرم را
ره طی نکنم مرحله ای را که به هر گام
از هول مصیبت نگدازد جگرم را
شاید که چو تسلیم و رضا بدرقه کردند
ره امن شود وادی خوف و خطرم را
سعیی کنم و رخت به منزل برسانم
تا کس نرسانیده به رهزن خبرم را
از خانه چشمش نگذارم به درآید
بر روی تو گر راه نباشد نظرم را
صد لابه به امید یک ابرام تو کردم
یک بار به تلخی نخریدی شکرم را
چون توبه کنم از غزل و قول «نظیری »
دوران خرد از صد هنر این یک هنرم را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره تلاش انسان برای نجات از غفلت و مشکلات زندگی است. شاعر از تمکین خرد و دوری از شور و شرم سخن میگوید و به پیری اشاره میکند که میخواهد از شب غفلت به صبح روشنی برسد. او به مقایسه بهار و خزان میپردازد و نشان میدهد که حتی در سردی روزگار، امید به زندگی تازه وجود دارد.
شاعر به محدودیتها و خطرات زندگی اشاره میکند و میگوید که در طول مسیر زندگی، با چالشها و مصیبتها مواجه است. اما او به تسلیم و رضا امیدوار است که شاید این راه، او را به مکان امنی برساند. در انتها، از تلاش برای جلب توجه محبوبش صحبت کرده و به توبه و دوری از غزلهای گذشته اشاره میکند. در کل، شعر به مسیری پر از چالشها و تلاش برای رسیدن به آرامش در زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: خرد و دانش انسان را از هیجانات و شرم و حیا رها میکند و تجربهی پیری میتواند او را از غفلت و بیخبری در اوایل صبح نجات دهد.
هوش مصنوعی: چون خزانی که بهار را به یاد میآورد، روزهای سرد و تازه، زندگی و زیباییهای مرا دوباره زنده میکند.
هوش مصنوعی: اگر در را به رویم بگشایند، من تا به درخت سدره میپروم، حتی اگر بال و پرم از شدت مشکلات و رنجها فرسوده شده باشد.
هوش مصنوعی: زندگی کوتاه من به خاطر نصیحتهای دیگران است و زمانه در تلاش است که من را به زودی متوجه عواقب کارهایم کند.
هوش مصنوعی: در هر گامی که برمیدارم، خطرات زیادی در انتظارم هستند و برای ماندن در یک جا، جایی برای اقامت ندارم؛ بنابراین، همیشه در حال سفرم.
هوش مصنوعی: من در مسیر زندگی قدم نمیزنم چون هر گام که برمیدارم به خاطر اضطراب و درد، دلتنگم و دلم را میسوزاند.
هوش مصنوعی: شاید اگر با تسلیم و رضایت پیش بروم، راهی که پر از ترس و خطر است، به امنی تبدیل شود.
هوش مصنوعی: تلاشم این است که تو را به خانه برسانم، تا هیچکس در مسیر از وضعیت من مطلع نشود.
هوش مصنوعی: چشمم را به در خانهاش نمیگذارم تا به روی تو بیفتد، حتی اگر راهی برای دیدن تو نباشد.
هوش مصنوعی: من برای جلب توجه و رضایت تو، بارها سختی کشیدم و به درخواستم اصرار کردم، اما یک بار هم به تلخی جوابت، شیرینی محبتم را نپذیرفتی.
هوش مصنوعی: هرگاه که از سرودن غزل و گفتن نام «نظیری» دست بکشم، میدانم که در دوران جوانیام تنها یکی از صدها هنرم را دارا هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا سوخت به داغ تو محبت جگرم را
گلهای چمن آینه کردند پرم را
از موج حلاوت دل مرغان چمن سوخت
هر چند فشاندند به خامی ثمرم را
آن در یتیمم که درین قلزم خونخوار
[...]
از گریه خلاصی نبود چشم ترم را
کردند بحل بر مژه خون جگرم را
شمشیر تو از جیب برآورد سرم را
دام تو به پرواز درآورد پرم را
پرواز هوایش نه باندازة بالست
[...]
افزود جفای بت بیدادگرم را
زین به چه اثر بود دعای سحرم را؟
او از همه کس در طلب مژده مرگم
من هر دم ازین شاد که پرسد خبرم را
وقتی که ز کوی تو برد سیل سرشکم
[...]
دردا که بود خاصیت این چشم ترم را
کز گریه ز روی تو ببندد نظرم را
دل بستگیم تازه به دام تو شد اکنون
کز سنگ جفا ریختهای بال و پرم را
در دام گرفتند و شکستند پرم را
وانگاه به بازیچه بریدند سرم را
ای کاش سرم را که به بازیچه بریدند،
بریان ننمودند بر آتش جگرم را
عالم همه طوفان شود، ای وای به مردم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.